رهبر معظم در خطبه های معروف 29 خرداد اعلام کردند این زورآزمایی خیابانی باید تمام شود؛ معنا ندارد یک بار این و یک بار آن به خیابان مىریزند.
واضح است آن هفته مابین 22 خرداد تا 29 خرداد در تهران چه خبر بود. و اینکه میلیون ها تهرانی به نفع چه کسی به خیابان آمدند. اما طرفداران احمدىنژاد هم دو روز به خیابان آمدند. یکی همان یکشنبه معروف بود که مردم را خس و خاشاک خواند و در کنار اوباشی چون سعید حجاریان شال سبز بر گردن آویخت و خودش را سید نامید! و دیگری سه شنبه بود که به زور اتوبوس های دولتی افرادی را از اطراف شهر تهران جمع کردند و لابد به زور و وعده وام و سهام عدالت و حقوق بیشتر و استخدام در فلان نهاد آنها را دوباره به میدان ولیعصر آوردند.
اما چرا رهبر معظم نگذاشتند کسی که 25 میلیون رای آورده و با اکثریت قاطعی، به پیروزی گفتمان رهبری انجامیده به زورآزمایی خیابانی ادامه دهد و پیروزی قاطعش را در این عرصه هم نشان دهد؟ و آن طور که احمدىنژاد گفت، خس و خاشاک را به زباله دانی بریزد؟ دلیلش واضح است. برای اینکه زورآزمایی احمدىنژادی ها آنقدر ترحم برانگیز بود که رهبر معظم فرمان تمام کردن این زورآزمایی را دادند. چون در عرصه به خیابان آوردن مردم، دیگر نمىشد با تقلب دولتی پیروز شد. مىشد با ستاد انتخابات نمایشی، گفت 25 میلیون رای داریم، اما نمىشد 25 میلیون نفر را آفرید! در حالی که در 25 خرداد حدود دو میلیون نفر انسان واقعی که خودشان به خیابان آمده بودند -نه با اتوبوس و هزاران وعده دولتی آورده باشندشان- خیابان های تهران را فتح کرده بودند. یعنی این زورآزمایی خیابانی که رهبر معظم گفتند اصلا قبولش ندارند، چند روزی بود که به نفع سبزها پایان یافته بود. رهبر معظم گفتند زورآزمایی خیابانی تمام شود چرا که داشت لو مىداد پیروزی در انتخابات برای رییس جمهور دست نشانده، قلابی بوده است. و او هرگز این قدر طرفدار نداشته است.
احمدىنژاد طرفدار داشت، اما در حد همان دو سه میلیونی که در سراسر کشور به او رای دادند. در حد همین بسیجی های باتوم به دست که از سراسر کشور جمع شدند و به خیابان های تهران ریختند و قیافه های شهرستانی شان، تابلو بود. همین ها البته به احمدىنژاد رای دادند. همین ها که فریب نمایش های او را خوردند. اما این ها خیلی اندکند. نه فقط در تهران، که در همه کشور هم. که همیشه تهران الگویی بوده برای همه کشور.
همان طور که در دوم خرداد 76 هم وقتی مردم تهران خاتمی را انتخاب کردند، همه کشور هم همان کار را کرده بودند. و مسلم است اگر در آن سال هم تقلب مىشد و نتیجه انتخابات را برمىگرداندند، این فقط تهران بود که اعتراض مىکرد. که اصولا جرات شهرستانی ها برای حرکات سیاسی خیلی اندک است. جایی که همه همدیگر را مىشناسند و مثل تهران نیست که کسی وارد عرصه سیاست شوند و نیروهای امنیتی بروند اعضای حزب رقیبشان -مشارکت- را دستگیر کنند! برای اینکه آنها نمىتوانند کسی را شناسایی کنند در شهری که 12 میلیون جمعیت دارد. اصولا در سال 57 هم خیلی شهرهای کوچک، هیچگاه عرصه اعتراض نشد. و بعد از انقلاب و به ثمر رسیدن انقلاب در تهران، تازه انقلاب به آنجاها راه یافت. همیشه شهرهای بزرگ نمونه بوده اند. و تهران هم نمونه همه آنها. همان طور که مردم تهران سبز بودند، همه ایران سبز بود. و همه مردم که خودشان رای داده اند مىدانند چه تقلب مسخره ای انجام شده است. و تهران در این میان به اعتراض برخاست.
و این اعتراض همچنان ادامه دارد. و روزهای آینده روزهای سختی برای "بزرگ باتوم داران" خواهد بود.
هیچ چیز تمام نشده است. من با اطمینان مىگویم رهبر معظم تا آفریدن روزی همانند 17 شهریور سال 57 فقط چند قدم فاصله دارد. او آنقدر ماجراجو و خودمحور هست که چنین کاری کند.
او نشان داده که هیچ عقیده ای به خویشتن داری ندارد در زمانی که حکومت فردی اش تهدید مىشود. مردم تهران هم که همگی خشمگین و قدرتمند در میدان هستند.
واضح است آن هفته مابین 22 خرداد تا 29 خرداد در تهران چه خبر بود. و اینکه میلیون ها تهرانی به نفع چه کسی به خیابان آمدند. اما طرفداران احمدىنژاد هم دو روز به خیابان آمدند. یکی همان یکشنبه معروف بود که مردم را خس و خاشاک خواند و در کنار اوباشی چون سعید حجاریان شال سبز بر گردن آویخت و خودش را سید نامید! و دیگری سه شنبه بود که به زور اتوبوس های دولتی افرادی را از اطراف شهر تهران جمع کردند و لابد به زور و وعده وام و سهام عدالت و حقوق بیشتر و استخدام در فلان نهاد آنها را دوباره به میدان ولیعصر آوردند.
اما چرا رهبر معظم نگذاشتند کسی که 25 میلیون رای آورده و با اکثریت قاطعی، به پیروزی گفتمان رهبری انجامیده به زورآزمایی خیابانی ادامه دهد و پیروزی قاطعش را در این عرصه هم نشان دهد؟ و آن طور که احمدىنژاد گفت، خس و خاشاک را به زباله دانی بریزد؟ دلیلش واضح است. برای اینکه زورآزمایی احمدىنژادی ها آنقدر ترحم برانگیز بود که رهبر معظم فرمان تمام کردن این زورآزمایی را دادند. چون در عرصه به خیابان آوردن مردم، دیگر نمىشد با تقلب دولتی پیروز شد. مىشد با ستاد انتخابات نمایشی، گفت 25 میلیون رای داریم، اما نمىشد 25 میلیون نفر را آفرید! در حالی که در 25 خرداد حدود دو میلیون نفر انسان واقعی که خودشان به خیابان آمده بودند -نه با اتوبوس و هزاران وعده دولتی آورده باشندشان- خیابان های تهران را فتح کرده بودند. یعنی این زورآزمایی خیابانی که رهبر معظم گفتند اصلا قبولش ندارند، چند روزی بود که به نفع سبزها پایان یافته بود. رهبر معظم گفتند زورآزمایی خیابانی تمام شود چرا که داشت لو مىداد پیروزی در انتخابات برای رییس جمهور دست نشانده، قلابی بوده است. و او هرگز این قدر طرفدار نداشته است.
احمدىنژاد طرفدار داشت، اما در حد همان دو سه میلیونی که در سراسر کشور به او رای دادند. در حد همین بسیجی های باتوم به دست که از سراسر کشور جمع شدند و به خیابان های تهران ریختند و قیافه های شهرستانی شان، تابلو بود. همین ها البته به احمدىنژاد رای دادند. همین ها که فریب نمایش های او را خوردند. اما این ها خیلی اندکند. نه فقط در تهران، که در همه کشور هم. که همیشه تهران الگویی بوده برای همه کشور.
همان طور که در دوم خرداد 76 هم وقتی مردم تهران خاتمی را انتخاب کردند، همه کشور هم همان کار را کرده بودند. و مسلم است اگر در آن سال هم تقلب مىشد و نتیجه انتخابات را برمىگرداندند، این فقط تهران بود که اعتراض مىکرد. که اصولا جرات شهرستانی ها برای حرکات سیاسی خیلی اندک است. جایی که همه همدیگر را مىشناسند و مثل تهران نیست که کسی وارد عرصه سیاست شوند و نیروهای امنیتی بروند اعضای حزب رقیبشان -مشارکت- را دستگیر کنند! برای اینکه آنها نمىتوانند کسی را شناسایی کنند در شهری که 12 میلیون جمعیت دارد. اصولا در سال 57 هم خیلی شهرهای کوچک، هیچگاه عرصه اعتراض نشد. و بعد از انقلاب و به ثمر رسیدن انقلاب در تهران، تازه انقلاب به آنجاها راه یافت. همیشه شهرهای بزرگ نمونه بوده اند. و تهران هم نمونه همه آنها. همان طور که مردم تهران سبز بودند، همه ایران سبز بود. و همه مردم که خودشان رای داده اند مىدانند چه تقلب مسخره ای انجام شده است. و تهران در این میان به اعتراض برخاست.
و این اعتراض همچنان ادامه دارد. و روزهای آینده روزهای سختی برای "بزرگ باتوم داران" خواهد بود.
هیچ چیز تمام نشده است. من با اطمینان مىگویم رهبر معظم تا آفریدن روزی همانند 17 شهریور سال 57 فقط چند قدم فاصله دارد. او آنقدر ماجراجو و خودمحور هست که چنین کاری کند.
او نشان داده که هیچ عقیده ای به خویشتن داری ندارد در زمانی که حکومت فردی اش تهدید مىشود. مردم تهران هم که همگی خشمگین و قدرتمند در میدان هستند.
بعید است کشته های مردم تهران، اندک باشند.
خدایا من را نیز از کشته های آن حماسه ماندگار قرار ده.
آمین!
خدایا من را نیز از کشته های آن حماسه ماندگار قرار ده.
آمین!