بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

آي نفس كش!... آي عربده!..

ما آيه‌الله علم‌الهدي هستيم. داريم توي تلويزيون داد مىكشيم و از مقام عظمي ولايت دفاع مىكنيم.
آقاجان! اي همه سبزهاي از خدا بىخبر! اي فريب‌خوردگان بيگانگان! اي دوستان و آشنايان و فاميل‌هاي خود ما! اي بزغاله‌ها!
چرا رهبر را دوست نداريد؟
مگر اين رهبر اين همه براي شما زحمت نمىكشد؟
مگر شما دوست‌دختر دوست نداريد؟ مگر الان دوست‌‌دختر نداريد؟
مگر رهبري، فحشا را آزاد نكرده؟
ديگر چي مىخواهيد؟ الان كه هر چي بخواهيم، داريم.
چرا گول استكبار جهاني را مىخوريد؟ چرا فريب بيگانگان را مىخوريد؟ چرا از بىبىسي پول مىگيريد؟ مگر همين بسيج به شما پول نمىدهد؟ وام نمىدهد؟
مگر پول نمىخواهيد؟ مگر زيبارو نمىخواهيد؟
همه اينها در دستگاه معاويه هست. چرا به نزد بيگانگان مىرويد؟
مگر در مدينه خبري هست؟
بياييد و به آغوش ملت بازگرديد كه در ِكاخ سبز هميشه به روي شما باز است...
آي نفس كش!... آي عربده!.. آي هوار!.. يوهو!.. هاها!.. هه هه!.. داد!.. بيداد!
برگشتيد به دامان ملت؟
يا آدمتان كنيم؟
آدم شديد يا محاربتان كنيم؟
آدم نمىشويد، اعدامتان كنيم؟
داد بيداد هوار واي ووي هاها هو هو هه هه ياها ها ها ها !!!

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر