داشتم صفات مرجع تقليد را مرور مىكردم. و آنها را تطبيق مىدادم با مقام معظم رهبري و اينكه بدانم چرا برخي عناصر، مرجعيت ايشان را قبول ندارند. (عناصر، جمع عنصر است. مثل هيدروژن، اكسيژن...)
قدم اول ديدم مرجع، بايد بالغ باشد. خوب به نظرم مقام معظم رهبري بالغ هستند. يعني اين ريش و پشم كه علىالظاهر همين را نشان مىدهد. تا حالا هم كسي ادعا نكرده كه ريش ايشان مصنوعي است. اصلا هم به نظر نمىآيد كه مصنوعي باشد. چون اگر مصنوعي بود، بايد يك ريش قشنگ و جالبي به چنين مقام بزرگي ارائه مىشد. در حاليكه ريش فعلي را به سختي مىتوان اصلا نگاه كرد. بگذريم!
صفت بعدي مرد بودن است. كه اين هم اگر به معناي مذكر بودن باشد، مقام معظم رهبري اين صفت را هم دارند.
صفت بعد، بايد شيعه دوازده امامي باشد. اين صفت هم موجود است.
صفت بعد، بايد زنده باشد. گرچه خبرهاي زيادي از درگذشت مقام معظم رهبري بيرون داده مىشود، اما همه اين اخبار سرآخر غلط از آب درمىآيد و كلي حال همه گرفته مىشود. پس اين صفت هم موجود مىباشد.
صفت بعد، بايد عادل باشد. كه فكر نمىكنم كسي در عادل بودن مقام معظم شك داشته باشد!
صفت بعد، بايد اعلم باشد. يعني از همه مجتهدين ديگري كه علوم ديني خواندهاند، عالمتر باشد. كه اين همه كاملا واضح و مبرهن است كه عالمتر از مقام معظم رهبري وجود ندارد.
صفت بعد، بايد حريص به دنيا نباشد. كه اين هم اصلا جاي بحث ندارد. و مقام معظم رهبري اصلا نمىدانند دنيا چي هست.
صفت بعدي، بايد عاقل باشد. يعني بايد سفاهت يا جنون نداشته باشد... خوب اين يك كمي جاي بحث دارد.
ببينيد، حضرت ايشان اگر سفاهت نداشتند، نمىآمدند به موسوي اجازه بدهند كانديد انتخابات شود. بعد هم فضا را آن طور هيجاني كنند تا همه وارد عرصه شوند و پرشور از او حمايت كنند. كار به موج سبز خياباني برسد. و همه به لشگرياني آماده تبديل شوند تا بعدا اين حضور خياباني را ادامه دهند.
بعد كه شرايط اين طور شد، ايشان اگر عقل داشتند و سفاهت نداشتند، در اين وضعيت نمىآمدند آن تقلب مضحك را انجام دهند. و كلا از قضيه صرف نظر مىكردند.
حالا برفرض كه دلشان نيامد از تقلب بگذرند، نبايد يك هفته فرصت مىدادند تا همه مردم به خيابانها بيايند. بلكه بايد از قبل آماده مىبودند كه بلافاصله بعد از تقلب انتخاباتي، همه صداها را خفه كنند.
در مرحله بعد، وقتي جامعه تا آن حد از انفجار رسيد، نبايد آن خطبههاي 29خرداد را مىخواندند و در حال رجزخواني مشاهده شوند و خونها را به جوش بياورند. و همه عصبانيتي را كه عليه رييس جمهور وجود داشت، متوجه به خودشان كنند.
ايشان اگر سفيه نبودند، نبايد به بسيجيانشان مىگفتند به بازداشتيها تجاوز كنند. و بايد مىفهميدند در عصر اينترنت، هيچ چيز مخفي نمىماند و گند كار درخواهد آمد. ايشان بايد مدتها قبل مىفهميدند كه نظام با هتك حيثيت بينالمللي روبرو خواهد شد.
ايشان بايد قدم به قدم با تصميمات نابجا و اشتباه، مردم را عصباني و عصبانىتر نمىكردند. تا جايي كه همان مردم سي خرداد كه به خيابانها آمده بودند، و نهايتا شعار "مرگ بر ديكتاتور" سرمىدادند و منظورشان احمدىنژاد بود، اما كار رسيد به جايي كه در عاشورا، دسته دسته فرياد مىكشيدند: "مرگ بر خامنهاي"
ايشان اگر عقل داشتند بايد مىفهميدند وزنه قدرت به ضرر ايشان است. و بسيجيان و سپاهيان غيور ايشان، خيلي نسبت به توان مردم خشمگين، ضعيفترند. و شليك به مردم كه در عاشورا به اوج خود رسيد و لباسشخصيها مكرر با كلت به سمت مردم شليك كردند، و حتي پليس ويژه هم با اسلحه ساچمهاي چند نفر را كشت؛ اينها همه مردم را واخواهد داشت كه اسلحه به دست بگيرند. و در تظاهرات بعدي، چندين نفر از نيروهاي سپاه و پليس باشند كه با كلت كشته مىشوند.
ايشان اگر سفيه نبودند بايد همين الان بفهمند اعدام تظاهركننده به اتهام محارب بودن، دستههاي زيادي از محاربين واقعي را توليد خواهد كرد. و آن وقت ايشان مجبورند به تلويزيون بيايند، گريه كنند، به جان ناقابل و جسم ناقصشان همه را قسم بدهند، و بگويند من از اين اسلحه كشيدنها و شليكها صرف نظر مىكنم؛ خواهش مىكنم به خانهها برگرديد!
ايشان اگر عقل داشتند بايد مىفهميدند در چند قدمي سقوط هستند. و همه پلها را پشت سرشان خراب نميكردند. جايي براي ترحم كردن مردم به خودشان باقي مىگذاشتند.
ايشان اگر عقل داشتند، كار را از لاريجاني و سيستم رسواي تبليغاتي او مىگرفتند و به خر ديگري مىسپردند. لاريجاني دارد مردم را لحظه به لحظه خشمگينتر مىكند. از قضيهي عكس پاره كردن، تا اهانت به عزاي حسين؛ فقط مردم جدىتر شدند و اصولا الان ديگر كسي از كشتن ماموران هم ابايي ندارد.
يعني همين مردم كه در سي خرداد جلوي هم را ميگرفتند تا به سمت مامورين كسي سنگ پرتاب نكند، الان حاضرند كلت به دست بگيرند و اين ماموران كثيف را بكشند.
ايشان اگر عقل داشتند بايد مىفهميدند در چه زماني زندگي ميكنند. زماني كه يك كلت جنگي را در زاهدان يا اروميه مىشود به قيمت 40هزار تومان خريد. و آن را ميتوان مخفي كرد. زير پيراهن گذاشت. و در تظاهرات بعدي، دهها شليك به سمت بسيجيان غيور و سپاهيان غيرتمند رخ خواهد داد. بعد باز لاريجاني داد خواهد زد كه ببينيد محاربين چقدر آدمكش هستند. بعد مردم بيشتر محارب خواهند شد. بعد ديگر كسي به آنها محارب نخواهد گفت و آنها قهرمان خواهند شد. بعد ايشان مجبورند تانك به خيابان بياورند. مردم را به رگبار ببندند.
و اين همان 17شهريوري خواهد شد كه ديگر تا رفتن ايشان فقط يك قدم باقي خواهد ماند.
ايشان اگر سفيه نبودند، اصلا بايد نمىگذاشتند موسوي كانديد شود. به يك انتخابات نمايشي و با حضور اندك مردم بسنده مىكردند و شهوت انتخابات عظيم را از سر بيرون مىكردند. انتخاباتي با حضور احمدىنژاد و غفوىفرد و زوارهاي مرحوم و مرتضينبوي برگزار ميكردند و سرآخر 25ميليون راي براي احمدىنژاد ِ ديوانهشان بيرون مىآورند. هيچ كس هم اعتراضي نمىكرد. و الان كشور در مرگ عمومي، خواب بود. و ولايت ايشان با هيچ خطري هم روبرو نشده بود.
ايشان اگر عقل داشتند، اگر با موسوي انتخابات برگزار مىكردند، بعدا بايد از احمدىنژاد صرف نظر مىكردند.
... و ايشان اگر عقل داشتند، بايد الان به احمدىنژاد مىفرمودند بخاطر نرمشي كه در انرژي هستهاي نشان دادي، استعفا كن. و بعد انتخاباتي از نو برگزار مىكردند. و مىگفتند كسي مثل قاليباف(مثلا) رييس جمهور شود. و قائله را با اين حيله پايان مىدادند.
و نشان مىدادند عقل دارند، سفيه نيستند، و مىشود از ايشان تقليد كرد!
قدم اول ديدم مرجع، بايد بالغ باشد. خوب به نظرم مقام معظم رهبري بالغ هستند. يعني اين ريش و پشم كه علىالظاهر همين را نشان مىدهد. تا حالا هم كسي ادعا نكرده كه ريش ايشان مصنوعي است. اصلا هم به نظر نمىآيد كه مصنوعي باشد. چون اگر مصنوعي بود، بايد يك ريش قشنگ و جالبي به چنين مقام بزرگي ارائه مىشد. در حاليكه ريش فعلي را به سختي مىتوان اصلا نگاه كرد. بگذريم!
صفت بعدي مرد بودن است. كه اين هم اگر به معناي مذكر بودن باشد، مقام معظم رهبري اين صفت را هم دارند.
صفت بعد، بايد شيعه دوازده امامي باشد. اين صفت هم موجود است.
صفت بعد، بايد زنده باشد. گرچه خبرهاي زيادي از درگذشت مقام معظم رهبري بيرون داده مىشود، اما همه اين اخبار سرآخر غلط از آب درمىآيد و كلي حال همه گرفته مىشود. پس اين صفت هم موجود مىباشد.
صفت بعد، بايد عادل باشد. كه فكر نمىكنم كسي در عادل بودن مقام معظم شك داشته باشد!
صفت بعد، بايد اعلم باشد. يعني از همه مجتهدين ديگري كه علوم ديني خواندهاند، عالمتر باشد. كه اين همه كاملا واضح و مبرهن است كه عالمتر از مقام معظم رهبري وجود ندارد.
صفت بعد، بايد حريص به دنيا نباشد. كه اين هم اصلا جاي بحث ندارد. و مقام معظم رهبري اصلا نمىدانند دنيا چي هست.
صفت بعدي، بايد عاقل باشد. يعني بايد سفاهت يا جنون نداشته باشد... خوب اين يك كمي جاي بحث دارد.
ببينيد، حضرت ايشان اگر سفاهت نداشتند، نمىآمدند به موسوي اجازه بدهند كانديد انتخابات شود. بعد هم فضا را آن طور هيجاني كنند تا همه وارد عرصه شوند و پرشور از او حمايت كنند. كار به موج سبز خياباني برسد. و همه به لشگرياني آماده تبديل شوند تا بعدا اين حضور خياباني را ادامه دهند.
بعد كه شرايط اين طور شد، ايشان اگر عقل داشتند و سفاهت نداشتند، در اين وضعيت نمىآمدند آن تقلب مضحك را انجام دهند. و كلا از قضيه صرف نظر مىكردند.
حالا برفرض كه دلشان نيامد از تقلب بگذرند، نبايد يك هفته فرصت مىدادند تا همه مردم به خيابانها بيايند. بلكه بايد از قبل آماده مىبودند كه بلافاصله بعد از تقلب انتخاباتي، همه صداها را خفه كنند.
در مرحله بعد، وقتي جامعه تا آن حد از انفجار رسيد، نبايد آن خطبههاي 29خرداد را مىخواندند و در حال رجزخواني مشاهده شوند و خونها را به جوش بياورند. و همه عصبانيتي را كه عليه رييس جمهور وجود داشت، متوجه به خودشان كنند.
ايشان اگر سفيه نبودند، نبايد به بسيجيانشان مىگفتند به بازداشتيها تجاوز كنند. و بايد مىفهميدند در عصر اينترنت، هيچ چيز مخفي نمىماند و گند كار درخواهد آمد. ايشان بايد مدتها قبل مىفهميدند كه نظام با هتك حيثيت بينالمللي روبرو خواهد شد.
ايشان بايد قدم به قدم با تصميمات نابجا و اشتباه، مردم را عصباني و عصبانىتر نمىكردند. تا جايي كه همان مردم سي خرداد كه به خيابانها آمده بودند، و نهايتا شعار "مرگ بر ديكتاتور" سرمىدادند و منظورشان احمدىنژاد بود، اما كار رسيد به جايي كه در عاشورا، دسته دسته فرياد مىكشيدند: "مرگ بر خامنهاي"
ايشان اگر عقل داشتند بايد مىفهميدند وزنه قدرت به ضرر ايشان است. و بسيجيان و سپاهيان غيور ايشان، خيلي نسبت به توان مردم خشمگين، ضعيفترند. و شليك به مردم كه در عاشورا به اوج خود رسيد و لباسشخصيها مكرر با كلت به سمت مردم شليك كردند، و حتي پليس ويژه هم با اسلحه ساچمهاي چند نفر را كشت؛ اينها همه مردم را واخواهد داشت كه اسلحه به دست بگيرند. و در تظاهرات بعدي، چندين نفر از نيروهاي سپاه و پليس باشند كه با كلت كشته مىشوند.
ايشان اگر سفيه نبودند بايد همين الان بفهمند اعدام تظاهركننده به اتهام محارب بودن، دستههاي زيادي از محاربين واقعي را توليد خواهد كرد. و آن وقت ايشان مجبورند به تلويزيون بيايند، گريه كنند، به جان ناقابل و جسم ناقصشان همه را قسم بدهند، و بگويند من از اين اسلحه كشيدنها و شليكها صرف نظر مىكنم؛ خواهش مىكنم به خانهها برگرديد!
ايشان اگر عقل داشتند بايد مىفهميدند در چند قدمي سقوط هستند. و همه پلها را پشت سرشان خراب نميكردند. جايي براي ترحم كردن مردم به خودشان باقي مىگذاشتند.
ايشان اگر عقل داشتند، كار را از لاريجاني و سيستم رسواي تبليغاتي او مىگرفتند و به خر ديگري مىسپردند. لاريجاني دارد مردم را لحظه به لحظه خشمگينتر مىكند. از قضيهي عكس پاره كردن، تا اهانت به عزاي حسين؛ فقط مردم جدىتر شدند و اصولا الان ديگر كسي از كشتن ماموران هم ابايي ندارد.
يعني همين مردم كه در سي خرداد جلوي هم را ميگرفتند تا به سمت مامورين كسي سنگ پرتاب نكند، الان حاضرند كلت به دست بگيرند و اين ماموران كثيف را بكشند.
ايشان اگر عقل داشتند بايد مىفهميدند در چه زماني زندگي ميكنند. زماني كه يك كلت جنگي را در زاهدان يا اروميه مىشود به قيمت 40هزار تومان خريد. و آن را ميتوان مخفي كرد. زير پيراهن گذاشت. و در تظاهرات بعدي، دهها شليك به سمت بسيجيان غيور و سپاهيان غيرتمند رخ خواهد داد. بعد باز لاريجاني داد خواهد زد كه ببينيد محاربين چقدر آدمكش هستند. بعد مردم بيشتر محارب خواهند شد. بعد ديگر كسي به آنها محارب نخواهد گفت و آنها قهرمان خواهند شد. بعد ايشان مجبورند تانك به خيابان بياورند. مردم را به رگبار ببندند.
و اين همان 17شهريوري خواهد شد كه ديگر تا رفتن ايشان فقط يك قدم باقي خواهد ماند.
ايشان اگر سفيه نبودند، اصلا بايد نمىگذاشتند موسوي كانديد شود. به يك انتخابات نمايشي و با حضور اندك مردم بسنده مىكردند و شهوت انتخابات عظيم را از سر بيرون مىكردند. انتخاباتي با حضور احمدىنژاد و غفوىفرد و زوارهاي مرحوم و مرتضينبوي برگزار ميكردند و سرآخر 25ميليون راي براي احمدىنژاد ِ ديوانهشان بيرون مىآورند. هيچ كس هم اعتراضي نمىكرد. و الان كشور در مرگ عمومي، خواب بود. و ولايت ايشان با هيچ خطري هم روبرو نشده بود.
ايشان اگر عقل داشتند، اگر با موسوي انتخابات برگزار مىكردند، بعدا بايد از احمدىنژاد صرف نظر مىكردند.
... و ايشان اگر عقل داشتند، بايد الان به احمدىنژاد مىفرمودند بخاطر نرمشي كه در انرژي هستهاي نشان دادي، استعفا كن. و بعد انتخاباتي از نو برگزار مىكردند. و مىگفتند كسي مثل قاليباف(مثلا) رييس جمهور شود. و قائله را با اين حيله پايان مىدادند.
و نشان مىدادند عقل دارند، سفيه نيستند، و مىشود از ايشان تقليد كرد!