بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

داد از كمي ِ لشگر !

آنان كه عكس پاره مىكنند، آيا مىدانند چه سرنوشت شومي براي خويشتن خويش رقم مىزنند؟ و آيا فكر مىكنند ملت آنها را خواهند بخشيد؟ آنها چگونه شب‌ها خوابشان مىبرد؟ از روي ماه خجالت نمىكشند؟...
24 ساعت است كه زير بمباران تبليغاتي صداسيما قرار داريم. اگر چه گاهي قضايا كمدي مىشود و از خنده روده‌بر مىشويم! و از اينكه در كشورمان چنين مُخ‌‌هايي وجود دارند؛ خاطرمان منبسِط مىشود!
ديروز را بايد انصافا روز قاسم‌روانبخش ناميد! او بعد از مدتها توانست كفن‌پوشانش را به نمايش‌هاي خياباني بياورد. و باز به جدّ بايد گفت در اين 24 ساعت، حكومت سردارها جمع شد، و به جاي آنكه سردار رادان و سردار رجب‌زاده و سردار احمدي و سردار جعفري نيمساعت يكبار به تلويزيون بيايند و زمين و زمان را به خشم بيشترشان تهديد كنند؛ چند تن از روحانيون شهره به عصبىمزاجي، زير تا بالاي صداسيما را تصرف كردند. در قم، احمد خاتمي با همان روحيه تند‌مزاجي‌اش شروع كرد به داد و بيداد رها كردن؛ و خطبه‌هاي آتشين خواندن. و در مشهد حجه‌الاسلام علم‌الهدي منبري رفت كه روزهاي آينده نشان خواهد داد اين سخنراني از يادها نمىرود.
از همه بيشتر، دست‌پاچگي طراحان اين نمايش مسخره، مشخص بود. واقعا كسي نمىتواند جواب اين سوال را بدهد كه اين سناريوي ناشيانه، به كدام هدف طراحي شده است؟ آيا همه اين مسخرگي‌ها فقط براي اين بود كه صداسيما خودش را از اتهام پخش آن صحنه توهين برهاند؟ يا اينكه محفل‌‌هايي نظير احمد خاتمي و روانبخش و ذوالنور مىخواستند بعد از ماه‌ها، خودي نشان دهند و كمي گرد و خاك به پا كنند؛ و اينك اين لحظه را مناسب تشخيص داده‌اند؟ و اصلا چه هدفي اكنون از نمايش خياباني عايدشان مىشود؟
دومين چيزي كه به ذهن مىرسد، كمي ِ معترضين بود. واقعا جمعيت شركت‌كننده در اين تجمعات، ترحّم‌برانگيز بود. جمعيتي كه بخاطر بالاترين اعتراض و يكي از بزرگترين مقدسات برايشان، به عرصه آمده بودند. غير از مدرسه فيضيه كه بخاطر تعطيلي حوزه توانست چند هزار نفر را در فضاي خود جمع كند؛ در ديگر محافل و شهرها، شايد چند ده نفر بيشتر تجمع نكردند. و بايد قبول كرد كه اين جا ديگر آن شعار معروف را اين گونه برعكس بايد خواند: اين همه رهبر آمده، به عشق لشگر آمده!
زماني كه حريف گيج است، بايد فرصت را غنيمت شمرد. و آنگاه كه حريف گيج بودنش را و نفهميدنش را توي بوق مىكند؛ يعني فرصت طلايي در پيش است. من منظورم اين نيست كه ما هم مشغول همين موضوع پاره كردن يك تكه كاغذ شويم و شروع كنيم به جواب دادن يا مقاله نوشتن به آن. بلكه مىگويم بايد از اين گيجي و منگي حريف استفاده كرد براي جلو بردن حركت‌مان.
ديروز مشخص كرد وزن و جايگاه اجتماعي حريف چقدر است. و ميزان هوشياري او تا كجاست. درست زماني كه اصل نظامشان در چند قدمي سقوط است، آنها براي يك كاغذپاره و يك عكس چگونه خودشان را مضحكه عالم كرده‌اند. و البته ما از اين امر، ناراحت نيستيم. كه ما از ناشيگري و گيجي حريف‌مان كلي هم سر ذوق آمده‌ايم!
ديروز نشان داد كه آنان از تمام حوادث اين چند ماه، هيچ درسي نگرفته‌اند. و از ميزان نفرت عمومي نسبت به خودشان، به آرمان‌هاي مصنوعي‌شان، به نظام فاسدشان، و به شيوه‌ي عمل‌كردشان، هيچ آگاه نشده‌اند. و در يك كلمه: همان‌قدر گاوند، كه بودند!
روزهاي پيش‌رو را بايد حق ِ آنان دانست. در حوادث آينده زماني كه معترضين، هيچ رعايتي و هيچ رحمي نشان نخواهند داد. و هيچ كس نادم نخواهد بود كه چرا جلوي چيزي را نگرفته است. 24ساعت گذشته، همه حجت‌ها را تمام كرد.
علم الهدي در مشهد، هر چه روي دلش تلمبار شده بود، گفت. تا توانست جيغ كشيد. و روزهاي آينده به او خواهد فهماند بايد سنجيده سخن گفت و اندكي هم عقل اگر شده از جايي اجاره كرد!
من سخنراني ديروز علم الهدي را شبيه مىدانم به سخنراني ميدان وليعصر احمدىنژاد پس از انتخابات. همان سخنراني كه تهران را يكپارچه خشم كرد. تا آنجا كه رهبر معظم به نماز جمعه آمد و زمين و زمان را قسم داد و حتي جسم ناقصش را هم وسط كشيد تا اندكي ترحم براي خود بخرد.
در روزهايي كه ملت جواب اين هتاك مشهدي را خواهند داد، همه بدانند چه كساني با رهبر معظم چنين كرده‌اند. همين چند روز پيش بود كه رهبرشان در سخنراني‌اش با عتاب گفت: "هر كسي را نبايد منافق بدانيد، هر كسي را نبايد ضدولايت فقيه بخوانيد." و روز گذشته، باز هم عمامه‌به‌سرهاي تند، تا توانستند منافق تراشيدند و ضدولايت فقيه خواندند. و هزينه‌ي كارهايشان را باز هم بايد رهبر معظمشان بپردازد.
واقعيت اين است كه مردم كوتاه نخواهند آمد. اصلا زمانه، زمان اين كارها نيست. هنگامي كه ميليون‌ها نفر از تقلب رهبري، با آن وضع رسوا خشمگين‌‌اند؛ و هزاران نفر در وسط عرصه اعتراض كتك خوردند و مىخورند و زندان رفتند و كشته شدند؛ امثال احمدخاتمي و علم‌الهدي فقط هيزم‌بيار معركه هستند.
نهضت سبز به احمد خاتمي و علم‌الهدي نياز دارد! اين دو نفر را به خاطر بسپاريد. آنها آتش جنبش سبز را شعله‌ور كردند. و ما به اين بلند شدن شعله نياز داشتيم.
نمايش مسخره‌اي كه سر پاره كردن يك تكه كاغذ و يك ذره عكس به پا شد، آنقدر رسوا بود كه هيچ كس را اقناع نمىكند. و امثال احمد خاتمي و علم‌الهدي با آن فريادها و جيغ‌هاي زنانه‌شان، چنان منفورند؛ كه كسي دنبالشان راه نيافتد. و آنها آنقدر كم بودند و آنچنان ترحم‌برانگيز، كه دوربين‌هاي صداسيمايي باز هم از همان انسان‌هاي تكراري در پر كردن صحنه‌هايشان آن هم با نماهاي بسته استفاده كردند. و در اين ميان باز آن جوان عقب‌مانده‌ي ذهني را مشاهده كرديم كه داشت شعار مىداد! همان جواني كه با صورت تپل و عينك درشت‌اش، شخص ثابت تجمعات حزب الله است!
روز بدي بود. بد براي جبهه سياهي كه جلوي مردم ايستاده است. كودتا كرده است. ماه‌هاست تصوير يك ديكتاتور بيرحم را نشان داده است.
كه اين حركت 24ساعته مسلما پاسخي خواهد داشت.
واي بر كساني كه كشتن انســــان‌ها برايشان اهميتي نداشت. كشته شدن نداهاي بسياري، اصلا آن‌ها را به تامل وانداشت. شكنجه‌هاي جنسي و حيواني در كهريزك‌ها برايشان مهم نبود. شكنجه‌گاه زيرزمين وزارت كشور آن‌ها را به تجمع نكشيد. وحشيگري‌هاي پليس و بسيج و سپاه در وسط خيابان‌ها و كتك زدن بيرحمانه‌ي مردم و زن و پير و جوان توجه‌شان را برنيانگيخت. و اينك براي پاره شدن يك تكه كاغذ ببينيد چه نمايش رسوايي بپا كرده‌اند!
آنها نمىدانند ارزش انسان از مسجدها هم بالاتر است؟ كه اينك يك تكه عكس را پيراهن عثمان كرده‌اند؟
راستي چرا منطق اينان با منطق بنى‌اميه اين قدر همگوني دارد؟ و چرا چونان معاويه مىمانند؟ كه او هزاران انسان را كشت، و در برابر ارزش‌هاي مسلم انساني مىايستاد؛ اما از يك پيراهن خون‌آلود و يك قتل مشكوك در مدينه نمىگذشت؟ غير از اين بود كه قتل عثمان براي منافع او مناسب بود؟ و غير از اين است كه پاره شدن يك عكس، براي اينان وقت مناسبي شده است تا بتوانند چند تجمع –هر چند ترحم‌برانگيز- برگزار كنند؛ و فحش‌هاي سر دلشان را بيرون بريزند؟ و عربده بكشند: چرا با سبزها قاطعانه برخورد نمىكنيد؟
مگر سردار رادان و قوه قضاييه قاطعانه برخورد نكردند؟ آنها كه هر چه توانستند كردند. بيشتر از اين ديگر شدني نبود! اين همه آدم را كشتند. هزاران نفر را زنداني كردند. صدها نفر را شكنجه جنسي كردند. صدها هزار نفر را به شيوه‌ي بيرحمانه‌اي مضروب كردند. اما چيزي جمع نشد. ديگر نمىتوانند. حالا هر چه احمد خاتمي هوار بكشد. و علم‌الهدي با آن صداي نازكش جيغ زمين بگذارد!
حملاتي كه علم‌الهدي بطور مستقيم به موسوي كرد، و زنده از صداسيما پخش شد؛ تلافى‌اش را رهبرتان پس خواهد داد. آنقدر، كه شما را بخاطر اين گندي كه بالا آورده‌ايد؛ در يك تصادف ساختگي به شهادت برساند!!
راستي اين جماعت مختصر كه مشغول عربده كشيدن بودند و صداسيما در تصاوير زوم‌شده آنان را خيلي بزرگ و بارها براي ما نمايش داد؛ اگر رنگي از پليس ويژه وحشي را مىديدند، و فقط نشانه‌هايي از حمله‌ي اين گرگ‌ها را مشاهده مىكردند؛ ذره‌اي تامل ميكردند؟ اندكي باقي مي‌ماندند؟ يا با تمام قوا فرار مىكردند؟ و زير لب مىگفتند: عكس امام كه هيچ، خود امام را هم لت‌وپار كنيد، اشكالي ندارد!
بله، در تجمعي حكومتي و زير حمايت آن، جمع شدن و شعارهاي دستور داده شده را فرياد كردن؛ هيچ شجاعتي نيست. شجاعت را آنان كردند كه سي‌خرداد به خيابان‌ها آمدند و انواع مانورهاي پليس و بسيج را تحمل كردند؛ كتك خوردند، بازداشت شدند، زير تيراندازي قرار گرفتند، دهها نفرشان كشته شدند؛ و هنوز كه هنوز است تسليم نشده‌اند.
و من توصيه مىكنم با طناب احمد خاتمي و علم‌الهدي داخل چاه نرويد. كه اين مردم، كوتاه‌بيا نيستند. و قدرتي كه آنان نشان‌تان داده‌اند؛ روزهاي آينده را قابل پيش‌بيني‌تر مىكند.
من فكر مىكنم راديكال كردن اوضاع، اشتباه شگرفي بود كه اينك شما مرتكبش شديد. و مثلث پليس وحشي-هيات رزمندگان-آخوندهاي نعره‌كش اينك تكميل شده است. و شما همه سلاح‌هايتان را رو كرديد. ديگر هيچ چيز نداريد. در حاليكه اين مردم تازه مىخواهند شروع كنند.محرم در پيش است. و شما بايد به فكر آوردن تانك به خيابان‌ باشيد.

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر