بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم
‏نمایش پست‌ها با برچسب پشت پرده ها. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب پشت پرده ها. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

خاطره ایکس را به مردم بگویید

روزهای بعد از فوت آقای خمینی روزهای خیلی ملتهبی بود. و کسانی که آن روزها را به یاد دارند، از دلشوره ای که در دل همه نیروهای نظام وجود داشت، باخبرند.
همه مىدانستند با مشکلی روبرو هستند که به سادگی قابل حل نیست. و آن، انتخاب رهبر بعدی است.
تا همان سه ماه پیش از آن بود که همه آقای منتظری را مستحق رهبر شدن مىدانستند. ولی یکباره همه چیز خراب شده بود.
و سرانجام با اتکا به سنگینی شرایط خاص آن لحظات، خاطره ای از امام خمینی نقل شد که همه را مجاب کرد تنها راه نجات همین است. و آن خاطره این بود:
در جلسه ای با حضور سران قوا، از مشکل رهبری با امام شخن گفتیم؛ امام به آقای خامنه ای اشاره کردند و گفتند: همین آقای خامنه ای خوب است.
یادتان هست خاطره فوق را چه کسی در مجلس خبرگان نقل کرد؟ بله، اقای رفسنجانی!
و آن سه نفر دیگر حاضر در جلسه چه کسانی بودند؟
بله! خود آقای خامنه ای، آقای موسوی اردبیلی، و آقای میرحسین موسوی!
حالا مردم برای شما آقایان پیشنهادی دارند. شما سه تن بیایید به مردم راستش را بگویید. و بگویید آن خاطره را جعل کرده اید تا آن شرایط ملتهب، دارای راه چاره ای شود.
ای سه تن بزرگوار که زخم تازیانه این رهبر را چشیده اید! به مردم بگویید که امام خمینی هرگز چنان تاییدی نسبت به آقای خامنه ای نکرده بودند.
پیشنهاد محشری است!...
نه؟

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

بخش سایبری سپاه ، مقاومت مىکند

این جمله در بخش نظرات یکی از سایتهای خبری توجهم را جلب کرد:
- حالا که سیاه بازی بىبىسی رو شده، دنبال آسمون ریسمون بافتن افتادین، بابا جرزنی هم حدی داره.
اگر خوب دقت کنید، این جمله که در قالب نظر مردم عرضه شده، خیلی تاثیرگذار است. به گونه ای که شاید برای لحظاتی، اصل خبر آن سایت را متزلزل کند. حال به برخی خصوصیات این نظر ِ کار شده، دقت کنید:
- نظر، هیچ منطق مشخصی ندارد.
- ساده، عوامانه، سطحی و سریع التاثیر است.
- بجای حمله کردن به آن خبر، یا به سایت خبری حاضر، به یک هدف بزرگ حمله مىکند. که در این جا بىبىسی است. این هدف باید یک هدف سیاه باشد.
- نوع حمله به خود آن سایت و خبر آن، به کلی مبهم است. شاید هیچ حمله مشخصی نباشد. اما خواننده در نهایت خود خبر این سایت خبری را محکوم مىکند.
بله، تیم های سایبری سپاه با حقوق های کلانی که به اعضایشان مىدهند، مشغول چنین کارهایی هستند که پیش خودشان جنگ روانی نام نهاده اند. یعنی در منطق سپاه پاسداران، مردم ایران دشمنی هستند که باید با سلاح های روانی به جنگشان رفت!
کدام ارتشی در جهان اینگونه به جنگ مردم خودش رفته؟ یک نفر نیست بپرسد شما اگر خیلی مرد جنگی بودید، به امامتان زهر نمىدادید تا از جبهه ها فرار کنید...
بنابراین اگر جایی از این جماعت سخنی شنیدید که به نظرتان تاثیرگذار بود، خیال نکنید شاید حرفشان حرف حقی است. بلکه بخاطر استفاده از تکنیک های جنگ روانی است که آنان استفاده مىکنند. حال این حرفی که شما مىشنوید نظرگذاری در سایتها و وبلاگها باشد، یا سایت مرکزی خودشان نظیر فارس و رجا باشد، و یا سخنرانىهای رییس جمهور و رهبرشان باشد.
اسم خودشان را هم گذاشته اند حزب الله، اما دارای همه خصوصیات حزب شیطان هستند...

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

یک تحلیل محتوا از شرایط امروز کشور

یک تحلیل محتوا بنا بر اخبار و رصد شرایط موجود کشور، بیان مىکند به زودی و در ماههای آینده، نظام مقدس با فجایع امنیتی-اطلاعاتی روبرو خواهد شد. چیزی فراتر از از کار افتادن دستگاه امنیتی در حول و حوش قتلهای زنجیزه ای. بلکه در حد و اندازه قفل همه کارها.
و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

متن مذاکرات تیم امنیتی با موسوی افشا شد.

واضح است که این افشا از سمت موسوی رخ نداده چرا که آنچه در ادامه مىخوانید چندان صورت خوشی برای موسوی به همراه ندارد. بلکه از طرف مقابل خبرها درز کرده است.
تیم امنیتی، به نمایندگی علی لاریجانی با موسوی تماس گرفت و چنین گفت که الان باید شما تغییر موضع بدهید. وگرنه احتمال حمله و ترور شما وجود دارد. پس از رد و بدل چند جمله میان دو طرف، موسوی گفت شما از من توبه نامه مىخواهید که من اهلش نیستم. مذاکره کننده گفت توبه نامه مال شعارها و شلوغ بازىها است. ما فقط از شما مىخواهیم دولت را به رسمیت بشناسید. موسوی مىگوید من نخواهم گفت که دولت مشروع است. تیم مىگوید به هر زبانی که مىخواهید بگویید که این معنی را برساند. موسوی مىگوید انتقاداتم را هم خواهم گفت. تیم مىگوید اصلا مهم نیست. فقط از موضع اصلی که ابطال انتخابات است و نامشروع بودن دولت عقب بیایید. ضمن اینکه ما قول مىدهیم بیشتر از طریق مجلس و قضا به دولت فشار بیاوریم و دیکتاتوری احمدىنژاد دیگر مثل قبل نخواهد شد. موسوی فکر مىکند. تیم به مذاکره ادامه مىدهد. و این را، تنها خواسته رهبری مىداند. و همه ی شلوغ بازىهای اخیر را نمایش مىداند که جمع خواهد شد. سپس به شرایط خاص کشور و خطرناک شدن اوضاع اشاره مىکند و این تصمیم موسوی را شجاعت و فداکاری او مىخواند.
موسوی چیزی نمىگوید.
زمان این مذاکره بین ساعت 9 شب جمعه تا حدود 5 صبح جمعه بوده است.

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

پــایــان یــک رهـبــر

برای بــعــضــىهــا، این روزها روزهای سختی است. باورشان نمىشود آن چیزهایی را که مىبینند. طاقت نمىآورند رهبرشان را این گونه در پیش چشمشان ساقط بیابند. اما روزهای سختتری هم وجود داشته است.
شاید روزهایی که پاسداران سپاه، بخاطر انقلاب و امام عزیزشان، هر جنایتی را انجام مىدادند، و هیچ کس هم نمىفهمید؛ خیلی سختتر از این روزها باشد. روزهایی که یگان ویژه ناجا در منظر مردم، جنایت مىکند؛ و همه عالم به آنها فحش مىدهند. و ساعاتی نمىگذرد که ایرانیانی در آن سوی کره زمین، تصاویر این جنایات را برای هم مىفرستند و به هم دلداری مىدهند؛ خیلی روزهای بدی نیست.
چند سال قبل در یکی از نشریات سپاه پاسداران، خاطره گونی از متوسلیان(اولین فرمانده لشگر محمد رسول الله، همان سپاه محمد رسول الله که در سی خرداد تهران را به خون کشید، نداها را کشت، و نظام مقدس را هتک حیثیت بین المللی کرد) چاپ شده بود. در این خاطره که جای انکار و تکذیب ندارد و کار دشمنان انقلاب نیست، بلکه خود سپاه آن را منتشر کرده است؛ آمده بود: در یکی از مناطق کرد نشین، یکی از کردهای مخالف نظام را توانستیم اسیر کنیم. و چون سپاه در مناطق بحران زده، اختیارات دولت و قوه قضاییه را هم برعهده داشت؛ شهید متوسلیان فرمان داد بلافاصله آن منافق کرد را به درخت ببندیم و تیربارانش کنیم!
این بود شیوه فرماندهان شجاع سپاه در مواجهه با کسانی که امام عزیزشان را قبول نداشتند! این بود روزهایی که در این کشور گذشته.
آیا واقعا ایام ما، بدترین ایام این سرزمین است؟
روزهایی بر این کشور گذشته که به سختی تلخ بوده. حوادث شهریور 67 را باید براستی تلخ دانست. حوادثی که تا پس از دوم خرداد از افشایش هراس داشتند. و ببینید چقدر بر بخشی از این ملت سخت گذشته، که خود قربانیان هم آن را برملا نکرده بودند؛ یا اساسا هیچ اطلاعی از سرنوشت فرزندانشان نداشته اند. اعدام های چند هزار نفری زندانیان عضو سازمان مجاهدین خلق، که بخاطر آنکه همفکرانشان در عملیات فروغ جاویدان پس از پذیرش قطعنامه به ایران حمله کرده اند؛ بلافاصله اعدام شدند!.. کسانی دیگر به ایران حمله کرده اند، و افرادی دیگر که زندانی این نظام بودند، اعدام شدند!
آیا این روزهای ما که سهراب اعرابی کشته مىشود و هزاران نفر جلوی خانه او به مادرش تسلی مىدهند؛ روزهای بدتری است؟ یا وقتی محسن روح الامینی در زندان سلاخی مىشود؛ و همه کشور این واقعه را مىفهمند و با او همدردی مىکنند، بدتر از آن روزهاست؟
روزهای تلخ دیگری هم همین اواخر بود. سال 81 که رهبر به اصفهان سفری داشت. در این سفر، بر خلاف رجزخوانىهای همیشگىاش، با حالی نزار گفت: دارند به ما خیلی فشار مىآورند... و منظورش فشار شدید نظامی جرج بوش بود. معلوم بود که بوش حسابی سخت گرفته است و نفس رهبر بریده است. ما پیش خودمان فکر کردیم موضوع سر مسایل جزیی است و با اندکی مذاکرات و عقب نشینىهای معمول، حل مىشود. اما ماه های بعد، تلخی ماجرا را آشکارتر کرد.
سه ماه قبل از حمله آمریکا به عراق، مشخص شد عقب نشینی رسوایی که نائب امام زمان مرتکب شده اند؛ به مسایل فرهنگی، اعتقادی و ناموسی برمىگردد. و دقیقا در یکی از حساس ترین و خطرناک ترین اوضاع کشور که آمریکا مىخواست به یک کشور در خاورمیانه حمله کند؛ کشور ایران در رقص و آواز و زنبارگی غرق شد! گروه آریان درست شد و شروع به اجرای شو کرد. زنان چادری و مذهبی شروع کردند به آرایش های غلیظ، و رقصیدن. صدا سیمای لاریجانی هم هر چه در توان داشت برای شعله ور کردن بیشتر این موج زنبارگی به کار بست. رجوع کنید به اعتراضات شدید روحانیون طرفدارن نظام در قم، و دیدارهای تند آقایان استادی، امینی... با رهبری.
و طرح فرهنگی خاورمیانه بزرگ کاندولیزا رایس با موفقیت در ایران و البته عربستان و اندونزی اجرا شد. و آمریکا پذیرفت که با این سه کشور کاری نداشته باشد، و در روزهای اول بهار سال 82 در یک غافلگیری نظامی، بغداد بمباران شد. بمبارانی که شاید قرار بود متعلق به تهران باشد. اما با فروختن زن ایرانی، و تصمیم داهیانه مقام عظمای ولایت! این امر تغییر کرد.
و آن روزها خیلی سخت تر از امروز بود.
برای من، دشمن اصلی کشور کسی است که بجای آنکه در برابر آمریکا بایستند؛ و در زمانی که مىبایست حماسه خلق مىکرد و مقاومت پا مىگرفت؛ زنانگی کرد و شرف ایرانی را فروخت.
او برای من از هر شاه سلطان حسینی بدنام تر است.
برای من احمدىنژاد دشمن نیست. که به نظر من، او یک هدیه آسمانی است. هدیه ای که از آسمان آمده و رسالتش، نابودی کامل این رهبر است. نگاه کنید در این چند سال و مشخصا در این چند ماه، او چه بر سر این رهبر آورده؟
احمدىنژاد کلمه رمزی است که بازگشایی آن، مىشود: انتقام از رهبر!
به نظر من که روزهای خوبی است. روزهایی که فقط با 162 کشته، و چند هزار زندانی به نتایج بزرگی رسیده است.
و اگر بپذیریم همه این ماجراها را کسی طراحی کرده تا حسابش را با این رهبر صاف کند؛ باید بدانیم که این طراح بزرگ کارش را بلد بوده است. طراحی که خوب مىفهمد، خوب نقشه مىکشد، و در زمانی مناسب کارش را سر صبر انجام مىدهد. و به نظر مىرسد امروز کار او با رهبر تمام شده است.
و امروز رهبر ایران هم تمام شده است.
فقط سخنی باید گفت با میرحسین موسوی:
شرافت و مردانگی حکم مىکند در زمانی که بسیاری بخاطر تو کشته شدند، به اسم تو زندان رفتند، و برای تو تکبیر مىگویند؛ تو به گونه ای دیگر باشی.
امروز تو باید اعتصاب غذا کنی تا یارانت را آزاد کنند. کشته ها را ارج بنهی. نه اینکه در مراسم فرهنگستان هنر، رسوم عشایر را تکریم کنی. انگار که کشور گل و بلبل است.
این توصیه ای بود فقط. خود دانی.
نگذار از چشم ها بیافتی...

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

رازهاي امنيتي

بايد مقاومت‌ها را شكست. و اين راه‌هاي پيش‌پاافتاده‌اي دارد. در همه‌ي دستگاه‌هاي امنيتي دنيا، سالهاست كه انجام مىگيرد.
پس بجاي كار سنگين روي همه‌ي بازداشت‌شده‌ها، فقط روي دو نفرشان كار كرديم. دو تا از ضعيف‌ترين‌ها.
و جلسه‌ي اول دادگاه را غير از آنچه همه فكر كردند، براي اين سامان داديم كه خود بازداشتي‌ها اعترافات همديگر را ببينند. باور كنند كه همه‌ي چيزهايي كه در اتاق‌هاي بازجويي بهشان گفته‌ايم، حقيقت دارد. وقتي با چشمشان ديدند كه ابطحي و عطريانفر چطور مثل بلبل هرچه را خواسته بوديم، گفتند؛ باورشان شد كه حتي روزنامه‌هايي هم كه توي زندان دستشان مي‌داديم؛ واقعي است.
اين يكي از رازهاي امنيتي بود كه انجام داديم. در حاليكه همه خيال مي‌كردند هدف اصلي، همان پخش تلويزيوني است.
واقعيت اين است كه شرايط بازجويي امنيتي آنقدر سنگين است كه زنداني، در يك مقاومت دروني قرار مىگيرد. و كمتر چيزي را باور مي‌كند. و اين حيله، يكي از روش‌هايي بود كه به زنداني حالي مىكنيم اوست كه غيرواقعي شده؛ و آنچه ما به او مىگوييم همان واقعيت اصلي است. و اين گونه حتي متّفكرترين زنداني‌ها هم خواهند شكست.
شايد اولين كساني كه شكستند، پيش همرزمان‌شان هميشه شرمنده بمانند كه مقاومت ديگران را هم شكسته‌اند. حال دليل آن شكستن‌شان، هر چه مىخواهد بوده باشد.
راستي مىدانيد چگونه بازداشت كردن‌ها، چيدمان شد؟ چرا اين "افراد" بازداشت شدند؟ و چرا آزاد شدند الان؟
خواهيد دانست.

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر