یکی از سرداران معروف سپاه اخیرا مصاحبه ی جالبی با روزنامه اعتماد انجام داده است. ما در اینجا و در پایان گفتارمان، متن آن مصاحبه را خواهیم آورد.
انسان مىماند که چطور بعضىها مىتوانند این طور راحت دروغ بگویند. یعنی انسان باید استعداد عجیبی داشته باشد تا بتواند این همه دروغ به هم ببافد. و بیخود نیست که سپاه این دولت دروغ را به سر کار آورده است. این دولت سپاهی را!
اگر مىشد فرض کرد حرفهای برخی دوستداران رهبری در توجیه همه این فجایع، بخاطر سادگی آنها و بىاطلاعىشان از امور است؛ و برای آن است که همه چیز را دوست دارند خوب و سالم ببینند و توجیه کنند؛ اما در مورد این سردار سپاه مسلما نمىتوان چنین چیزی گفت. کسی که در دوران جنگ، فرمانده یکی از مهم ترین لشگرهای سپاه بوده است.
وی حتی به عمد در بدیهىترین وقایع هم دست مىبرد. آنجا که مىگوید "آشوب های بعد از انتخابات از دوم تیر شروع شد و برای همین هم سپاه از آن به بعد وارد ماجرا شد."
در حالیکه باید گفت آن چیزی که بتوان آشوب نامیدش، کارهایی بود که در هفته ی اول رخ داد. یعنی در تاریخ 23 خرداد تا 29 خرداد. در این هفته بود همان بانک آتش زدن ها و اتوبوس آتش زدن های اطراف میدان آزادی و پایگاه مقداد و ... همه آن کارهایی که امروز متوجه شدیم زیر سر بخش اطلاعات ناجا بوده است. و اصولا هیچ ربطی نمىتوان یافت میان مردم معترضی که با خانواده و زن و بچه شان در تظاهرات مردمی و آرام و ساکت حضور مىیابند با آن اوباشگری های مضحک و مسخره! اما حالا چرا این سردار عمد دارد تا در تاریخ حوادث دست ببرد و به تاریخ دوم تیر پیشروی کند؟!
در جای دیگری این سردار مىگوید از همان تاریخ -یعنی دوم تیر- بود که سپاه وارد کار شد و قبل از آن کار دست ناجا و وزرات اطلاعات بود.
واقعا مسخره است! دروغگویی هم حد و اندازه دارد! این سردار را باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنید! یعنی ایشان فاجعه سی خرداد را به کل از ذهنشان دیلیت! کرده اند؟!! یعنی همه فجایعی که سپاه محمد رسول الله در آن روز آفرید، از یادرفتنی است؟ بسیجىهای وحشی که به خیابان ریخته بودند، با چوب و زنچیر و باطوم به جان زنان و مردان افتاده بودند، با کلت های زیر پیراهن شان، دهها ندا را کشتند، و هزاران نفر را به پادگان ها بردند؛ همه فراموش شدنی است؟ چه چیزی را مىخواهید انکار کنید؟ چیزی را که مردم با وجود خودشان دیدند؟ نکند این جا هم به فرمان رهبرتان ما باید سند و مدرک بیاوریم؟!
سردار عزیز ما در جای دیگری مىفرمایند اصولا سپاه کسی را بازداشت نکرده است! و اگر اشخاصی را مشخصا دستگیر کرده است، لابد به حکم دادستانی بوده است!!
ما و هزاران تهرانی که با چشم خودمان دیدیم ون های شخصی را که بسیج آماده کرده بود، و کرور کرور جوانان را بازداشت مىکرد و با خود مىبرد! ون های سبز که گوشه گوشه ی مسیر راهپیمایی سی خرداد متوقف بود، و با حمله ی بسیجیان قهرمان به مردم، از مردم انباشته مىشد و به کهریزک ها و پادگان ها می رفت... و حالا سردار قصه ی ما مىفرمایند که اصلا و اصلا سپاه کسی را بازداشت نکرده است!!
در جای دیگر هم فرمایش فرموده اند که سپاه اصلا اسلحه نداشت! و فقط با چوب و چماق حملاتی را انجام مىداد!!
در حالیکه سپاه اتفاقا در آن روز کاملا مسلح بود. سپاه آن روز به سه صورت حضور داشت. نوع اول همان بسیجىهای دم دستی و عادی بودند که کاور پلنگی بهشان پوشانده بودند و باطومی هم به دستشان داده بودند. آنها آن قدر ناشی و ابتدایی بودند که حتی به جای کلاه کاسکت ضدشورش، از کلاه موتور استفاده کرده بودند. نوع دوم بسیجىهای رده بالاتر بودند که گشت ها را فرماندهی مىکردند. و برای مثال همان ون های بازدشت کننده را بصورت تیمی فرماندهی میکردند. این ها کاملا مسلح بودند و علنا کلاشینکوف هم به دوش انداخته بودند. اینها حتی به طور مستقیم و علنی به سمت مردم تیراندازی هم کردند. نوع سوم بسیجىهای ویژه ای بودند که بعضا از سراسر کشور بطور چند نفری به تهران آمده بودند. این ها همان بسیجی های با لباس شخصی بودند که مسلح به کلت بودند. همان ها که کاملا آزاد عمل مىکردند. و هیچ ابایی نداشتند که برای این "حفظ امنیت پایتخت" کسی را هم بکشند. و همین ها بودند که ندا و نداهای بسیاری را در روز خونین سی خرداد کشتند.
انسان مىماند که چطور بعضىها مىتوانند این طور راحت دروغ بگویند. یعنی انسان باید استعداد عجیبی داشته باشد تا بتواند این همه دروغ به هم ببافد. و بیخود نیست که سپاه این دولت دروغ را به سر کار آورده است. این دولت سپاهی را!
اگر مىشد فرض کرد حرفهای برخی دوستداران رهبری در توجیه همه این فجایع، بخاطر سادگی آنها و بىاطلاعىشان از امور است؛ و برای آن است که همه چیز را دوست دارند خوب و سالم ببینند و توجیه کنند؛ اما در مورد این سردار سپاه مسلما نمىتوان چنین چیزی گفت. کسی که در دوران جنگ، فرمانده یکی از مهم ترین لشگرهای سپاه بوده است.
وی حتی به عمد در بدیهىترین وقایع هم دست مىبرد. آنجا که مىگوید "آشوب های بعد از انتخابات از دوم تیر شروع شد و برای همین هم سپاه از آن به بعد وارد ماجرا شد."
در حالیکه باید گفت آن چیزی که بتوان آشوب نامیدش، کارهایی بود که در هفته ی اول رخ داد. یعنی در تاریخ 23 خرداد تا 29 خرداد. در این هفته بود همان بانک آتش زدن ها و اتوبوس آتش زدن های اطراف میدان آزادی و پایگاه مقداد و ... همه آن کارهایی که امروز متوجه شدیم زیر سر بخش اطلاعات ناجا بوده است. و اصولا هیچ ربطی نمىتوان یافت میان مردم معترضی که با خانواده و زن و بچه شان در تظاهرات مردمی و آرام و ساکت حضور مىیابند با آن اوباشگری های مضحک و مسخره! اما حالا چرا این سردار عمد دارد تا در تاریخ حوادث دست ببرد و به تاریخ دوم تیر پیشروی کند؟!
در جای دیگری این سردار مىگوید از همان تاریخ -یعنی دوم تیر- بود که سپاه وارد کار شد و قبل از آن کار دست ناجا و وزرات اطلاعات بود.
واقعا مسخره است! دروغگویی هم حد و اندازه دارد! این سردار را باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنید! یعنی ایشان فاجعه سی خرداد را به کل از ذهنشان دیلیت! کرده اند؟!! یعنی همه فجایعی که سپاه محمد رسول الله در آن روز آفرید، از یادرفتنی است؟ بسیجىهای وحشی که به خیابان ریخته بودند، با چوب و زنچیر و باطوم به جان زنان و مردان افتاده بودند، با کلت های زیر پیراهن شان، دهها ندا را کشتند، و هزاران نفر را به پادگان ها بردند؛ همه فراموش شدنی است؟ چه چیزی را مىخواهید انکار کنید؟ چیزی را که مردم با وجود خودشان دیدند؟ نکند این جا هم به فرمان رهبرتان ما باید سند و مدرک بیاوریم؟!
سردار عزیز ما در جای دیگری مىفرمایند اصولا سپاه کسی را بازداشت نکرده است! و اگر اشخاصی را مشخصا دستگیر کرده است، لابد به حکم دادستانی بوده است!!
ما و هزاران تهرانی که با چشم خودمان دیدیم ون های شخصی را که بسیج آماده کرده بود، و کرور کرور جوانان را بازداشت مىکرد و با خود مىبرد! ون های سبز که گوشه گوشه ی مسیر راهپیمایی سی خرداد متوقف بود، و با حمله ی بسیجیان قهرمان به مردم، از مردم انباشته مىشد و به کهریزک ها و پادگان ها می رفت... و حالا سردار قصه ی ما مىفرمایند که اصلا و اصلا سپاه کسی را بازداشت نکرده است!!
در جای دیگر هم فرمایش فرموده اند که سپاه اصلا اسلحه نداشت! و فقط با چوب و چماق حملاتی را انجام مىداد!!
در حالیکه سپاه اتفاقا در آن روز کاملا مسلح بود. سپاه آن روز به سه صورت حضور داشت. نوع اول همان بسیجىهای دم دستی و عادی بودند که کاور پلنگی بهشان پوشانده بودند و باطومی هم به دستشان داده بودند. آنها آن قدر ناشی و ابتدایی بودند که حتی به جای کلاه کاسکت ضدشورش، از کلاه موتور استفاده کرده بودند. نوع دوم بسیجىهای رده بالاتر بودند که گشت ها را فرماندهی مىکردند. و برای مثال همان ون های بازدشت کننده را بصورت تیمی فرماندهی میکردند. این ها کاملا مسلح بودند و علنا کلاشینکوف هم به دوش انداخته بودند. اینها حتی به طور مستقیم و علنی به سمت مردم تیراندازی هم کردند. نوع سوم بسیجىهای ویژه ای بودند که بعضا از سراسر کشور بطور چند نفری به تهران آمده بودند. این ها همان بسیجی های با لباس شخصی بودند که مسلح به کلت بودند. همان ها که کاملا آزاد عمل مىکردند. و هیچ ابایی نداشتند که برای این "حفظ امنیت پایتخت" کسی را هم بکشند. و همین ها بودند که ندا و نداهای بسیاری را در روز خونین سی خرداد کشتند.
مردم تهران کاملا یادشان هست که بارها در عصر سی خرداد، صدای شلیک خفیف گلوله را شنیدند. یعنی صدای شلیک کلت را. مسلح بودن نیروهای سپاه در سی خرداد و باز بودن دست نیروهای آن برای هر کار ممکن، کاملا مشخص و واضح بوده است. ما همان طور که مىگوییم ناجا در آن روز به کل غیرمسلح بود. اما مىگوییم سپاه تا خرخره با اسلحه به میدان آمده بود. و قرار بود با هر هزینه ممکن، اعتراض ها را جمع کند. و فجایع بسیاری در آن روز آفریده شد که یکی از آنها به لطف خدا تبدیل به تصویر شد. و صحنه های جان دادن ندا را همه دنیا دید. همان صحنه ایی که نظام مقدس را هتک جیثیت کرد. و همه دنیا فهمید این احمدىنژادی که همه خیال مىکردند دشمن غرب است و مردم خودش خیلی دوستش دارند؛ چه حیوان درنده ای است. احمدىنژاد پیش از آن، در برخی کشورهای عربی، یک قهرمان ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی تصور مىشد. حتی در برخی کشورهای عقب افتاده مانند آمریکای لاتین و شرق دور آسیا او را دوست داشتند. اما بعد از آن همه به طینت واقعی احمدىنژاد پی بردند. و این را واقعا مدیون حضور وحشی سپاه در سی خرداد هستیم. و حالا این سردار خیال کرده اند با انکار کارهایی که سپاه کرده، مىتوانند آنچه را در حق نظام مقدس شان کرده اند؛ پاک کنند!!
واقعیت این است که سپاه خودش را و نظام مقدس را به کل هتک حیثیت کرد. فقط بخاطر آنکه بتواند دولت تشکیل دهد و "دولت سرهنگها" را همچنان بر سر کار نگه دارد. سپاه برای منافع کوچک، مصالح بزرگی را فدا کرد. اما همان قدر که احمدىنژاد احمق است و تند و دیوانه؛ سردارها هم هم از این قاعده مستثنی نبوده اند.
آری، وقتی دشمن ما دارد خودکشی مىکند، ما چرا غصه بخوریم؟!
اما یک واقعیت نباید مغفول بماند. در توجه به جنایات ناجا در کهریزک و آگاهی، چشم ها از سپاه غافل ماند. و اینک باید خواستار همه جنایت هایی باشیم که نیروهای مخلص ولایت در دهها پایگاه بسیچ و پادگان سپاه انجام دادند.
سپاه، نیروی اصلی این کودتا و همچنین سرکوب وحشتناک پس از آن بوده است. و ناجا فقط برادر کوچک دست و پا چلفتی سپاه بوده است.
اگر سردار رادان یک جنایت کار است؛ هرگز و هرگز نباید نقش پدرخوانده ی او، سردار جعفری، آن قصاب سرلشگر را فراموش کنیم.
روزنامه ی اعتماد:
دهه 70 بود که سپاه پاسداران و مشخصاً قرارگاه ثارالله ماموريت يافتند در صورت بروز بحران مسووليت امنيت پايتخت کشور را برعهده گيرند. از ابتداي تشکيل اين قرارگاه در سال 74 تا پيش از حوادث انتخابات 22 خرداد 88 تعيين شرايط ويژه و سپردن مسووليت امنيت پايتخت به اين قرارگاه سه بار اتفاق افتاد؛ در جريان تجمع ها و شورش هاي خياباني اسلامشهر در سال 74 ، 18 تير 78 و تجمع و شورش هاي خياباني تيرماه 1382. اما در سال هاي اخير به ويژه در حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد اين قرارگاه اهميت ويژه يي يافت و حرف و حديث ها پيرامون آن اوج گرفت. اين حرف و حديث ها هم از آنجا نشات مي گيرد که با وجود گذشت بيش از يک دهه از تاسيس قرارگاه ثارالله هنوز ماهيت اصلي فعاليت ها و اختيارات آن مشخص نشده است. اسماعيل (محمد) کوثري نايب رئيس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي پيش از ورود به خانه ملت سال ها جانشين فرمانده قرارگاه ثارالله بوده است. در گفت وگويي با وي از ماهيت اين قرارگاه پرسيديم و اينکه چرا به وجود آمد.
-داستان قرارگاه ثارالله چيست؟ قبلاً چندان مطرح نبود ولي بعد از انتخابات بر سر زبان ها افتاد.
=قرارگاه ثارالله بر اساس ضرورت و انجام وظيفه و ماموريتي که از سوي شوراي عالي امنيت ملي برايش مشخص کرده بود در سال 74 تشکيل شد و رسميت پيدا کرد.
-وظيفه اصلي اين قرارگاه چيست؟
=کار نيروهاي مسلح چيست؟ وظيفه اصلي نيروهاي مسلح به خصوص سپاه ايجاد و برقراري نظم و امنيت و حفاظت از دستاوردهاي انقلاب است. قرارگاه ثارالله هم به عنوان بخشي از نيروهاي مسلح ماموريت دارد در صورت بروز بحران و شرايط خاص و ويژه که تشخيص آن با شوراي عالي امنيت ملي و تصويب مقام رهبري است مسووليت برقراري امنيت شهر تهران را عهده دار شود. ولي در شرايط عادي اين مسووليت برعهده نيروي انتظامي است.
-گويا تا قبل از تشکيل اين قرارگاه وظيفه حفاظت از پايتخت و برقراري امنيت برعهده لشگر محمد رسول الله بوده است. علت انتقال مسووليت از اين لشگر به قرارگاه ثارالله چه بوده است؟
=خير اين گونه نبوده است. لشگر محمد رسول الله زيرمجموعه سپاه بود که بعد از تشکيل قرارگاه ثارالله زيرمجموعه اين قرارگاه شد.
-برخي گفته ها و شنيده ها حاکي از آن است که اين قرارگاه به صورت مستقل و مستقيماً زير نظر فرمانده کل قوا فعاليت مي کند و زير نظر هيچ کدام از نيروهاي پنج گانه سپاه نيست.
=خير، قرارگاه ثارالله زير نظر سپاه و در واقع بخشي از سپاه است. فرمانده کل قوا ستاد دارند. اين ستاد هم کارهاي اجرايي مربوط به سپاه، ارتش، وزارت دفاع و ناجا را انجام مي دهد. فرمانده کل قوا هيچ گاه مستقيماً به يک قرارگاه دستور نمي دهد بلکه از طريق ستاد عمل مي کند.
-چرا فرماندهي اين قرارگاه هميشه به فرماندهان ارشد سپاه سپرده مي شود؟ دليل اين حساسيت چيست؟
=به هرحال اين رويه يي بود که از همان ابتداي تشکيل قرارگاه ثارالله وجود داشت. از همان ابتدا که قرارگاه شروع به کار کرد اين مسووليت برعهده فرمانده کل سپاه بود. فرمانده کل سپاه هم جانشين خودشان را که در آن زمان آقاي رحيم صفوي بودند مسوول قرارگاه کردند. اما مسووليت اصلي برعهده خود فرمانده کل سپاه است و بعد از آن هم اين رويه دنبال شد.
-در حوادثي که بعد از انتخابات 22 خرداد پيش آمد قرارگاه ثارالله يکي از مراجعي بود که در کنار وزارت اطلاعات، ناجا و... ماموريت يافت راجع به مسائل بعد از انتخابات پيگير باشد. دليل ورود اين تشکيلات سپاهي، نظامي چه بود؟
=در حوادثي که بعد از 22 خرداد پيش آمد ابتدا وزارت اطلاعات و ناجا وارد عمل شدند ولي بعد که دامنه اغتشاشات و درگيري ها گسترده شد قرارگاه ثارالله طبق تشخيص شوراي عالي امنيت ملي وارد عمل شد. همان طور که در ابتدا هم گفتم هر زمان که تشخيص داده شود عوامل بيگانه در داخل کشور به گونه يي عمل مي کنند که تهديدي عليه نظام و دستاوردهاي انقلاب اسلامي هستند و مسوولان احساس خطر کنند، طبق مسووليت و وظيفه يي که براي قرارگاه ثارالله تعريف شده است، اين قرارگاه وارد عمل مي شود. البته بر اساس تصميم شوراي عالي امنيت ملي اين وظيفه به قرارگاه سپرده مي شود.
-قبلاً و در مواردي نظير حوادث 18 تير 78 نيز مسووليت امنيت پايتخت به قرارگاه ثارالله سپرده شده بود اما در حوادث اخير که بعد از انتخابات 22 خرداد رخ داد نام اين قرارگاه بيش از قبل شنيده مي شد و بعضاً انتقادهايي هم نسبت به ورود و نحوه عمل نيروهاي آن مي شد. دليل اين شدت عمل چه بود؟
=به خاطر اينکه توطئه گسترده تر بود. پيش از اين حوادث قرارگاه مسووليت اقدام نداشت اما چون مسووليتش حفاظت از دستاوردهاي انقلاب و حفظ نظام است قبل از انتخابات رصدهايي کرده و به مسوولان هم گوشزد کرده بود که عده يي در حال توطئه چيني براي بعد از انتخابات هستند و همين طور که ديديد اين اتفاق هم افتاد. سازمان مجاهدين انقلاب، مشارکت خصوصاً نهضت آزادي و ملي - مذهبي ها همه با هم براي بعد از انتخابات توطئه کرده بودند. آقاي موسوي هم به جاي اينکه جلوي آنها را بگيرد خودش هم در همان مسير افتاد و به جاي اينکه آرامش را برقرار کند دستور اغتشاش و تشنج را مي داد.
-البته متهم کردن حزب مشارکت و مجاهدين و شخص آقاي موسوي به عنوان توطئه گر و فتنه گر ادعاي بزرگي است. به هرحال اين احزاب قانوني و رسمي هستند و آقاي موسوي هم از شخصيت هاي مطرح اين نظام هستند و بايد پشت اين ادعا ادله و سند محکمي وجود داشته باشد.
=من از روي غرض ورزي حرف نمي زنم. پاي حرفي هم که زده ام مي ايستم. ادله و سند محکم هم وجود دارد. نمونه اش هم اين است که آقاي آقاجري تئوريسين سازمان مجاهدين انقلاب قبل از انتخابات مي گويد ما يک پايه ولايت را در زمان اصلاحات و دوم خرداد زديم و بقيه پايه هاي ولايت را با انتخاب آقاي موسوي منهدم خواهيم کرد. اين دقيقاً عين جمله ايشان است. از اين موارد هم زياد است و سندش هم موجود است. اين تشکيلات از لحاظ قانوني شايد بتوانند به خودشان رسميت بدهند و مجوزي هم بگيرند اما در عمل از همان ابتدا از دوره امام (ره) مخالف حرکت هاي امام و نظام بودند. حتي اين احزاب در دوره يي منحل شدند. حدود سال هاي 64 يا 65 امام (ره) نماينده شان آيت الله راستي کاشاني را داخل اين سازمان فرستادند ولي اينها نه تنها به حرف هاي ايشان توجهي نکردند بلکه کاري کردند که در نهايت موجب منحل شدن خودشان شد. از آن پس در سايه قرار گرفتند تا زمان دولت اصلاحات که مجدداً روي کار آمدند و خودشان را رسمي و قانوني اعلام کردند. حتي در آن زمان هم اعتصاب در مجلس ششم توسط سازمان مجاهدين و سران آن به خصوص آقاي نبوي طراحي شده بود.
-فکر نمي کنيد قرارگاه ثارالله خيلي جنبه امنيتي- نظامي پيدا کرده است؟
=شوراي عالي امنيت ملي تشکيل شده از وزير کشور، وزير دفاع، وزير امور خارجه، فرماندهان ارتش، رئيس ستاد نيروهاي مسلح، دو نماينده از فرمانده معظم کل قوا است و رئيس جمهور در راس آن قرار دارد. اين شورا تنها از بعد امنيتي تصميم نمي گيرد. در رابطه با موضوع هايي نظير هسته يي، دفاعي، اقتصاد کلان و... در آنجا تصميم گيري مي شود. تصميمات راهبردي توسط اين شورا گرفته مي شود. در مواقع بروز بحران هم اين شورا تصميم گيرنده نهايي است و تا زماني که ماموريت و مسووليتي به قرارگاه ثارالله سپرده نشود به هيچ وجه وارد عمل نمي شود. مثلاً در حوادث 18 تير 78 در چهار پنج روز اول قرارگاه اصلاً وارد عمل نشد اما بعد از آن چون ديدند اوضاع به صورتي است که نمي توانند آن را کنترل کنند مسووليت به قرارگاه سپرده شد. در سال 78 وقتي ديدند کار به جاي باريک کشيده شده است و تخريب ها شديد شده و ناجا و وزارت کشور نمي توانند مقابله کنند مساله به شوراي عالي امنيت ملي محول شد. در شورا هم تصميم گرفته شد ماموريت را به سپاه بدهند و سپاه هم به قرارگاه واگذار کرد و در نهايت هم قرارگاه مسووليت کنترل را برعهده گرفت. در اين دوره هم به همين صورت بود. اين مساله چيزي نيست که بگوييم بعد از انتخابات اخير پيش آمد و جنبه نظامي و امنيتي پيدا کرد. يا اين جنبه بيشتر شد. اين مسووليت از سال 74 رسماً به قرارگاه سپرده شد. آن زمان که اصلاً خبري از اين اتفاقات نبود اما تشکيل اين قرارگاه و سپردن مسووليت به آن براساس پيش بيني هايي بود که مسوولان کرده بودند.
-در سال 78 هم شما جانشين فرمانده قرارگاه ثارالله بوديد؟
=خير، من از سال 79 مسووليت را برعهده گرفتم.
-در حال حاضر هم ارتباطي با اين قرارگاه داريد؟
=خير، شخصاً و سازماني ارتباطي ندارم اما به خاطر اينکه عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس هستم طبيعتاً با اين دستگاه ها هم ارتباط داريم. براساس قانون اساسي اعضاي نيروهاي مسلح براي ورود به فعاليت سياسي مثل نمايندگي مجلس بايد از فعاليت هاي نظامي قبلي کاملاً جدا شوند يا بازنشسته شوند يا استعفا دهند. بنده هم بازنشسته شدم و از قرارگاه جدا شدم.
- همان طور که شما هم مي دانيد در قانون اساسي و در وصيتنامه امام(ره) بارها بر عدم ورود نظاميان در عرصه سياست تاکيد شده است اما در سال هاي اخير شاهد بوده ايم که برخي نظاميان اين مساله را ناديده مي گيرند و وارد جريانات و دسته بندي هاي سياسي مي شوند. ارزيابي شما از عملکرد اين قشر از نظاميان چيست؟
=اين مطلب کاملاً درست است و همه هم بايد به آن پايبند باشند. اما اين به آن معنا نيست که بگوييم پاسدار انقلاب سياست را نفهمد. يک موقع مجموعه از يک نفر حمايت مي کند که طبيعتاً اين اشکال دارد و درست نيست اما گاهي تک تک افراد خودشان تشخيص مي دهند. مثلاً ممکن است اطرافيان از من در مورد راي و نظرم در انتخابات سوال کنند. من مي توانم به عنوان يک شخص اظهارنظر کنم چون نظرات من به سازمان ربطي ندارد. مثلاً در سال 76 اعلام شد شهرک شهيد محلاتي که خانواده هاي سپاهي در آنجا زندگي مي کنند اکثراً به آقاي خاتمي راي داده اند، آيا کسي آنها را مواخذه کرد؟ نه. چون سپاهيان هم مانند همه شهروندان حق دارند اما سپاه هيچ گاه سازمان يافته از کسي حمايت نکرده است. اما برخي تحليل مي کنند که مثلاً سپاه وارد فلان مساله سياسي شده است. بله ممکن است بعضي از مسوولان نظرات شان را بگويند اما نظرات آنها، سازمان يافته و رسمي نيست.
-وقتي فردي در جايگاه فرماندهي يک نيروي نظامي حمايت خود را از يک جريان يا شخص اعلام مي کند طبيعتاً اين تصور پيش مي آيد که نظرات او نظرات کل سازمان است؟
=بحث حمايت از يک جريان فکري فرق مي کند. اصولگرايي يک سازمان يا تشکيلات نيست. شما جايي پيدا نمي کنيد که به نام اصولگرايي سازمان يا حزب يا گروهي داشته باشد. اما گروه ها و سازمان هاي مختلفي هستند که در انتخابات نهم يا هشتم اعلام کردند ما از اين جريان فکري که به نام اصولگرايي است، حمايت مي کنيم. سپاه هم به عنوان يک سازمان حمايت خود را از اين جريان اعلام کرده است.
اصلاً بحث اصولگرايي را خود مقام معظم رهبري در ديداري که با کارگزاران و مسوولان نظام در سال 86 داشتند علناً اعلام کردند و هشت بند را به عنوان شاخصه اصولگرايي و تفکر اصولگرايي بيان کردند و تفکر اصولگرايي را که برخاسته از اسلام و قانون اساسي است، راهگشا دانستند. اصولگرايي يک حزب و سازمان نيست. يک جريان فکري است و حمايت سپاه از آن هم اشکالي ندارد اما اصلاح طلب ها برخاسته از کتاب موج سوم تافلر هستند. اين اصلاح طلب را ما قبول نداريم، چون نطفه خود را از آنجا گرفته است. اگر اصلاح طلبي برخاسته از فرهنگ و دين خودمان بود مطمئناً پذيرفته مي شد. وقتي مي گويند انقلاب سبز يا مخملي، الگوي آن امريکا است که در تاجيکستان و... پياده شده است. ما اين اصلاح طلبي را قبول نداريم. با کسي هم رودربايستي نداريم.
-به بحث قرارگاه ثارالله برگرديم، در حوادث بعد از 22 خرداد قرارگاه از چه زماني وارد عمل شد؟
=تا جايي که من اطلاع دارم حدوداً دوم تير بود که اغتشاشات به اوج خود رسيد و درگيري ها به آتش زدن اتوبوس ها و وسايل نقليه، مساجد و پايگاه هاي بسيج کشيده شد. مثلاً در روزي که آقاي موسوي در تجمع خيابان آزادي حضور يافتند عده يي به پايگاه بسيج آنجا حمله کردند. وقتي ما براساس مسووليت کميسيون امنيت ملي مجلس مساله را پيگيري کرديم، متوجه شديم در آن پايگاه حدود 200 اسلحه وجود داشته است. خب اگر اين اسلحه ها به دست مردم احساسي مي افتاد مي دانيد چه کشت و کشتاري مي شد؟
-چرا بايد اين همه اسلحه در يک پايگاه بسيج باشد آن هم وقتي که تاکيد مي شود بسيج را يک نيروي اجتماعي، فرهنگي و غيرنظامي تعريف کنند؟
=ما دو نوع بسيج داريم، يکسري گردان هاي عاشورا هستند که داراي سازمان مشخصي هستند و اسلحه هم ندارند. فقط در مواقع ضروري مثل رزمايش يا رژه به آنها اسلحه داده مي شود. به هر حال در مواقع حساس و بحراني بسيج بايد اسلحه داشته باشد اما در حالت عادي هيچ اسلحه يي دست آنها نمي بينيد مگر در رزمايش ها و رژه ها، آن هم براي اينکه قدرت خود را به بيگانگان نشان دهيم. بسيج نه حقوق بگير است نه موظف. بسيج دلسوز است. مثلاً در حوادث اخير شما يک اسلحه هم دست بسيج نمي بينيد. شايد چوب و چيزهايي از اين قبيل داشته باشند مثل طرف مقابل. چطور آنها خيلي چيزها داشتند و بچه هاي يگان ويژه و بسيجي را مي زدند. 12 تا بسيجي چگونه شهيد شدند؟ بسيج براي دفاع از نظام به کمک سپاه مي آيد اما تحت امر سازمان سپاه است.
-حدود اختيارات قرارگاه ثارالله در حوادث بعد از انتخابات تا کجا بود؟
=تا جايي که بتواند امنيت را برقرار کند و بعد از اينکه امنيت برگشت، ماموريت آنها هم تمام شد.
-تعدادي از بازداشت شدگان از جمله آقاي رضا خاتمي و خانم فائزه هاشمي اعلام کردند توسط قرارگاه ثارالله دستگير شده اند؟ اين دستگيري ها و بازداشت ها هم جزء مسووليت قرارگاه بود؟
=تا زماني که حکمي توسط قوه قضائيه و دادستان داده نشود حتي قرارگاه ثارالله هم اجازه دستگيري ندارد. اگر هم افرادي توسط اين قرارگاه دستگير شده اند با حکم دادستان بوده است و زماني که پرونده تکميل مي شد براي دنبال کردن دادگاه و اجراي حکم تحويل قوه قضائيه داده مي شد.
-قرارگاه در بازجويي ها و گرفتن اعترافات هم نقشي داشت؟
=بله، البته اين کار مشخصاً در قرارگاه انجام نمي شد. در زندان اوين جايگاهي برايشان مشخص کرده بودند که بازجويي ها و گرفتن اعترافات در آنجا صورت مي گرفت.
-اين فعاليت قرارگاه با فعاليت ساير دستگاه هاي امنيتي از جمله وزارت اطلاعات تداخلي ندارد؟
=خير، چون بعد از اينکه مسووليت نهادها محول مي شود اين نهادها هماهنگ با هم عمل مي کنند و به نوعي تقسيم کار مي شود.
-يعني قرارگاه در حد يک ضابط قضايي عمل مي کند؟
=بله، چون اگر غير از اين باشد اصلاً نمي شود کاري کرد. نه تنها قرارگاه بلکه خود وزارت اطلاعات هم تا زماني که حکم قضايي نداشته باشد وارد عمل نمي شود.
-اين قرارگاه هنوز هم فعال است؟
=نه، از دو ماه قبل کار و وظيفه قرارگاه تمام شد و اين را براساس جلساتي که کميسيون امنيت ملي مجلس با اعضاي قرارگاه داشته، مي گويم.
-يعني در دستگيري هاي هفته هاي اخير قرارگاه نقشي نداشته است؟
=خير، دستگيري ها توسط ناجا و وزارت اطلاعات صورت گرفته است
واقعیت این است که سپاه خودش را و نظام مقدس را به کل هتک حیثیت کرد. فقط بخاطر آنکه بتواند دولت تشکیل دهد و "دولت سرهنگها" را همچنان بر سر کار نگه دارد. سپاه برای منافع کوچک، مصالح بزرگی را فدا کرد. اما همان قدر که احمدىنژاد احمق است و تند و دیوانه؛ سردارها هم هم از این قاعده مستثنی نبوده اند.
آری، وقتی دشمن ما دارد خودکشی مىکند، ما چرا غصه بخوریم؟!
اما یک واقعیت نباید مغفول بماند. در توجه به جنایات ناجا در کهریزک و آگاهی، چشم ها از سپاه غافل ماند. و اینک باید خواستار همه جنایت هایی باشیم که نیروهای مخلص ولایت در دهها پایگاه بسیچ و پادگان سپاه انجام دادند.
سپاه، نیروی اصلی این کودتا و همچنین سرکوب وحشتناک پس از آن بوده است. و ناجا فقط برادر کوچک دست و پا چلفتی سپاه بوده است.
اگر سردار رادان یک جنایت کار است؛ هرگز و هرگز نباید نقش پدرخوانده ی او، سردار جعفری، آن قصاب سرلشگر را فراموش کنیم.
روزنامه ی اعتماد:
دهه 70 بود که سپاه پاسداران و مشخصاً قرارگاه ثارالله ماموريت يافتند در صورت بروز بحران مسووليت امنيت پايتخت کشور را برعهده گيرند. از ابتداي تشکيل اين قرارگاه در سال 74 تا پيش از حوادث انتخابات 22 خرداد 88 تعيين شرايط ويژه و سپردن مسووليت امنيت پايتخت به اين قرارگاه سه بار اتفاق افتاد؛ در جريان تجمع ها و شورش هاي خياباني اسلامشهر در سال 74 ، 18 تير 78 و تجمع و شورش هاي خياباني تيرماه 1382. اما در سال هاي اخير به ويژه در حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد اين قرارگاه اهميت ويژه يي يافت و حرف و حديث ها پيرامون آن اوج گرفت. اين حرف و حديث ها هم از آنجا نشات مي گيرد که با وجود گذشت بيش از يک دهه از تاسيس قرارگاه ثارالله هنوز ماهيت اصلي فعاليت ها و اختيارات آن مشخص نشده است. اسماعيل (محمد) کوثري نايب رئيس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي پيش از ورود به خانه ملت سال ها جانشين فرمانده قرارگاه ثارالله بوده است. در گفت وگويي با وي از ماهيت اين قرارگاه پرسيديم و اينکه چرا به وجود آمد.
-داستان قرارگاه ثارالله چيست؟ قبلاً چندان مطرح نبود ولي بعد از انتخابات بر سر زبان ها افتاد.
=قرارگاه ثارالله بر اساس ضرورت و انجام وظيفه و ماموريتي که از سوي شوراي عالي امنيت ملي برايش مشخص کرده بود در سال 74 تشکيل شد و رسميت پيدا کرد.
-وظيفه اصلي اين قرارگاه چيست؟
=کار نيروهاي مسلح چيست؟ وظيفه اصلي نيروهاي مسلح به خصوص سپاه ايجاد و برقراري نظم و امنيت و حفاظت از دستاوردهاي انقلاب است. قرارگاه ثارالله هم به عنوان بخشي از نيروهاي مسلح ماموريت دارد در صورت بروز بحران و شرايط خاص و ويژه که تشخيص آن با شوراي عالي امنيت ملي و تصويب مقام رهبري است مسووليت برقراري امنيت شهر تهران را عهده دار شود. ولي در شرايط عادي اين مسووليت برعهده نيروي انتظامي است.
-گويا تا قبل از تشکيل اين قرارگاه وظيفه حفاظت از پايتخت و برقراري امنيت برعهده لشگر محمد رسول الله بوده است. علت انتقال مسووليت از اين لشگر به قرارگاه ثارالله چه بوده است؟
=خير اين گونه نبوده است. لشگر محمد رسول الله زيرمجموعه سپاه بود که بعد از تشکيل قرارگاه ثارالله زيرمجموعه اين قرارگاه شد.
-برخي گفته ها و شنيده ها حاکي از آن است که اين قرارگاه به صورت مستقل و مستقيماً زير نظر فرمانده کل قوا فعاليت مي کند و زير نظر هيچ کدام از نيروهاي پنج گانه سپاه نيست.
=خير، قرارگاه ثارالله زير نظر سپاه و در واقع بخشي از سپاه است. فرمانده کل قوا ستاد دارند. اين ستاد هم کارهاي اجرايي مربوط به سپاه، ارتش، وزارت دفاع و ناجا را انجام مي دهد. فرمانده کل قوا هيچ گاه مستقيماً به يک قرارگاه دستور نمي دهد بلکه از طريق ستاد عمل مي کند.
-چرا فرماندهي اين قرارگاه هميشه به فرماندهان ارشد سپاه سپرده مي شود؟ دليل اين حساسيت چيست؟
=به هرحال اين رويه يي بود که از همان ابتداي تشکيل قرارگاه ثارالله وجود داشت. از همان ابتدا که قرارگاه شروع به کار کرد اين مسووليت برعهده فرمانده کل سپاه بود. فرمانده کل سپاه هم جانشين خودشان را که در آن زمان آقاي رحيم صفوي بودند مسوول قرارگاه کردند. اما مسووليت اصلي برعهده خود فرمانده کل سپاه است و بعد از آن هم اين رويه دنبال شد.
-در حوادثي که بعد از انتخابات 22 خرداد پيش آمد قرارگاه ثارالله يکي از مراجعي بود که در کنار وزارت اطلاعات، ناجا و... ماموريت يافت راجع به مسائل بعد از انتخابات پيگير باشد. دليل ورود اين تشکيلات سپاهي، نظامي چه بود؟
=در حوادثي که بعد از 22 خرداد پيش آمد ابتدا وزارت اطلاعات و ناجا وارد عمل شدند ولي بعد که دامنه اغتشاشات و درگيري ها گسترده شد قرارگاه ثارالله طبق تشخيص شوراي عالي امنيت ملي وارد عمل شد. همان طور که در ابتدا هم گفتم هر زمان که تشخيص داده شود عوامل بيگانه در داخل کشور به گونه يي عمل مي کنند که تهديدي عليه نظام و دستاوردهاي انقلاب اسلامي هستند و مسوولان احساس خطر کنند، طبق مسووليت و وظيفه يي که براي قرارگاه ثارالله تعريف شده است، اين قرارگاه وارد عمل مي شود. البته بر اساس تصميم شوراي عالي امنيت ملي اين وظيفه به قرارگاه سپرده مي شود.
-قبلاً و در مواردي نظير حوادث 18 تير 78 نيز مسووليت امنيت پايتخت به قرارگاه ثارالله سپرده شده بود اما در حوادث اخير که بعد از انتخابات 22 خرداد رخ داد نام اين قرارگاه بيش از قبل شنيده مي شد و بعضاً انتقادهايي هم نسبت به ورود و نحوه عمل نيروهاي آن مي شد. دليل اين شدت عمل چه بود؟
=به خاطر اينکه توطئه گسترده تر بود. پيش از اين حوادث قرارگاه مسووليت اقدام نداشت اما چون مسووليتش حفاظت از دستاوردهاي انقلاب و حفظ نظام است قبل از انتخابات رصدهايي کرده و به مسوولان هم گوشزد کرده بود که عده يي در حال توطئه چيني براي بعد از انتخابات هستند و همين طور که ديديد اين اتفاق هم افتاد. سازمان مجاهدين انقلاب، مشارکت خصوصاً نهضت آزادي و ملي - مذهبي ها همه با هم براي بعد از انتخابات توطئه کرده بودند. آقاي موسوي هم به جاي اينکه جلوي آنها را بگيرد خودش هم در همان مسير افتاد و به جاي اينکه آرامش را برقرار کند دستور اغتشاش و تشنج را مي داد.
-البته متهم کردن حزب مشارکت و مجاهدين و شخص آقاي موسوي به عنوان توطئه گر و فتنه گر ادعاي بزرگي است. به هرحال اين احزاب قانوني و رسمي هستند و آقاي موسوي هم از شخصيت هاي مطرح اين نظام هستند و بايد پشت اين ادعا ادله و سند محکمي وجود داشته باشد.
=من از روي غرض ورزي حرف نمي زنم. پاي حرفي هم که زده ام مي ايستم. ادله و سند محکم هم وجود دارد. نمونه اش هم اين است که آقاي آقاجري تئوريسين سازمان مجاهدين انقلاب قبل از انتخابات مي گويد ما يک پايه ولايت را در زمان اصلاحات و دوم خرداد زديم و بقيه پايه هاي ولايت را با انتخاب آقاي موسوي منهدم خواهيم کرد. اين دقيقاً عين جمله ايشان است. از اين موارد هم زياد است و سندش هم موجود است. اين تشکيلات از لحاظ قانوني شايد بتوانند به خودشان رسميت بدهند و مجوزي هم بگيرند اما در عمل از همان ابتدا از دوره امام (ره) مخالف حرکت هاي امام و نظام بودند. حتي اين احزاب در دوره يي منحل شدند. حدود سال هاي 64 يا 65 امام (ره) نماينده شان آيت الله راستي کاشاني را داخل اين سازمان فرستادند ولي اينها نه تنها به حرف هاي ايشان توجهي نکردند بلکه کاري کردند که در نهايت موجب منحل شدن خودشان شد. از آن پس در سايه قرار گرفتند تا زمان دولت اصلاحات که مجدداً روي کار آمدند و خودشان را رسمي و قانوني اعلام کردند. حتي در آن زمان هم اعتصاب در مجلس ششم توسط سازمان مجاهدين و سران آن به خصوص آقاي نبوي طراحي شده بود.
-فکر نمي کنيد قرارگاه ثارالله خيلي جنبه امنيتي- نظامي پيدا کرده است؟
=شوراي عالي امنيت ملي تشکيل شده از وزير کشور، وزير دفاع، وزير امور خارجه، فرماندهان ارتش، رئيس ستاد نيروهاي مسلح، دو نماينده از فرمانده معظم کل قوا است و رئيس جمهور در راس آن قرار دارد. اين شورا تنها از بعد امنيتي تصميم نمي گيرد. در رابطه با موضوع هايي نظير هسته يي، دفاعي، اقتصاد کلان و... در آنجا تصميم گيري مي شود. تصميمات راهبردي توسط اين شورا گرفته مي شود. در مواقع بروز بحران هم اين شورا تصميم گيرنده نهايي است و تا زماني که ماموريت و مسووليتي به قرارگاه ثارالله سپرده نشود به هيچ وجه وارد عمل نمي شود. مثلاً در حوادث 18 تير 78 در چهار پنج روز اول قرارگاه اصلاً وارد عمل نشد اما بعد از آن چون ديدند اوضاع به صورتي است که نمي توانند آن را کنترل کنند مسووليت به قرارگاه سپرده شد. در سال 78 وقتي ديدند کار به جاي باريک کشيده شده است و تخريب ها شديد شده و ناجا و وزارت کشور نمي توانند مقابله کنند مساله به شوراي عالي امنيت ملي محول شد. در شورا هم تصميم گرفته شد ماموريت را به سپاه بدهند و سپاه هم به قرارگاه واگذار کرد و در نهايت هم قرارگاه مسووليت کنترل را برعهده گرفت. در اين دوره هم به همين صورت بود. اين مساله چيزي نيست که بگوييم بعد از انتخابات اخير پيش آمد و جنبه نظامي و امنيتي پيدا کرد. يا اين جنبه بيشتر شد. اين مسووليت از سال 74 رسماً به قرارگاه سپرده شد. آن زمان که اصلاً خبري از اين اتفاقات نبود اما تشکيل اين قرارگاه و سپردن مسووليت به آن براساس پيش بيني هايي بود که مسوولان کرده بودند.
-در سال 78 هم شما جانشين فرمانده قرارگاه ثارالله بوديد؟
=خير، من از سال 79 مسووليت را برعهده گرفتم.
-در حال حاضر هم ارتباطي با اين قرارگاه داريد؟
=خير، شخصاً و سازماني ارتباطي ندارم اما به خاطر اينکه عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس هستم طبيعتاً با اين دستگاه ها هم ارتباط داريم. براساس قانون اساسي اعضاي نيروهاي مسلح براي ورود به فعاليت سياسي مثل نمايندگي مجلس بايد از فعاليت هاي نظامي قبلي کاملاً جدا شوند يا بازنشسته شوند يا استعفا دهند. بنده هم بازنشسته شدم و از قرارگاه جدا شدم.
- همان طور که شما هم مي دانيد در قانون اساسي و در وصيتنامه امام(ره) بارها بر عدم ورود نظاميان در عرصه سياست تاکيد شده است اما در سال هاي اخير شاهد بوده ايم که برخي نظاميان اين مساله را ناديده مي گيرند و وارد جريانات و دسته بندي هاي سياسي مي شوند. ارزيابي شما از عملکرد اين قشر از نظاميان چيست؟
=اين مطلب کاملاً درست است و همه هم بايد به آن پايبند باشند. اما اين به آن معنا نيست که بگوييم پاسدار انقلاب سياست را نفهمد. يک موقع مجموعه از يک نفر حمايت مي کند که طبيعتاً اين اشکال دارد و درست نيست اما گاهي تک تک افراد خودشان تشخيص مي دهند. مثلاً ممکن است اطرافيان از من در مورد راي و نظرم در انتخابات سوال کنند. من مي توانم به عنوان يک شخص اظهارنظر کنم چون نظرات من به سازمان ربطي ندارد. مثلاً در سال 76 اعلام شد شهرک شهيد محلاتي که خانواده هاي سپاهي در آنجا زندگي مي کنند اکثراً به آقاي خاتمي راي داده اند، آيا کسي آنها را مواخذه کرد؟ نه. چون سپاهيان هم مانند همه شهروندان حق دارند اما سپاه هيچ گاه سازمان يافته از کسي حمايت نکرده است. اما برخي تحليل مي کنند که مثلاً سپاه وارد فلان مساله سياسي شده است. بله ممکن است بعضي از مسوولان نظرات شان را بگويند اما نظرات آنها، سازمان يافته و رسمي نيست.
-وقتي فردي در جايگاه فرماندهي يک نيروي نظامي حمايت خود را از يک جريان يا شخص اعلام مي کند طبيعتاً اين تصور پيش مي آيد که نظرات او نظرات کل سازمان است؟
=بحث حمايت از يک جريان فکري فرق مي کند. اصولگرايي يک سازمان يا تشکيلات نيست. شما جايي پيدا نمي کنيد که به نام اصولگرايي سازمان يا حزب يا گروهي داشته باشد. اما گروه ها و سازمان هاي مختلفي هستند که در انتخابات نهم يا هشتم اعلام کردند ما از اين جريان فکري که به نام اصولگرايي است، حمايت مي کنيم. سپاه هم به عنوان يک سازمان حمايت خود را از اين جريان اعلام کرده است.
اصلاً بحث اصولگرايي را خود مقام معظم رهبري در ديداري که با کارگزاران و مسوولان نظام در سال 86 داشتند علناً اعلام کردند و هشت بند را به عنوان شاخصه اصولگرايي و تفکر اصولگرايي بيان کردند و تفکر اصولگرايي را که برخاسته از اسلام و قانون اساسي است، راهگشا دانستند. اصولگرايي يک حزب و سازمان نيست. يک جريان فکري است و حمايت سپاه از آن هم اشکالي ندارد اما اصلاح طلب ها برخاسته از کتاب موج سوم تافلر هستند. اين اصلاح طلب را ما قبول نداريم، چون نطفه خود را از آنجا گرفته است. اگر اصلاح طلبي برخاسته از فرهنگ و دين خودمان بود مطمئناً پذيرفته مي شد. وقتي مي گويند انقلاب سبز يا مخملي، الگوي آن امريکا است که در تاجيکستان و... پياده شده است. ما اين اصلاح طلبي را قبول نداريم. با کسي هم رودربايستي نداريم.
-به بحث قرارگاه ثارالله برگرديم، در حوادث بعد از 22 خرداد قرارگاه از چه زماني وارد عمل شد؟
=تا جايي که من اطلاع دارم حدوداً دوم تير بود که اغتشاشات به اوج خود رسيد و درگيري ها به آتش زدن اتوبوس ها و وسايل نقليه، مساجد و پايگاه هاي بسيج کشيده شد. مثلاً در روزي که آقاي موسوي در تجمع خيابان آزادي حضور يافتند عده يي به پايگاه بسيج آنجا حمله کردند. وقتي ما براساس مسووليت کميسيون امنيت ملي مجلس مساله را پيگيري کرديم، متوجه شديم در آن پايگاه حدود 200 اسلحه وجود داشته است. خب اگر اين اسلحه ها به دست مردم احساسي مي افتاد مي دانيد چه کشت و کشتاري مي شد؟
-چرا بايد اين همه اسلحه در يک پايگاه بسيج باشد آن هم وقتي که تاکيد مي شود بسيج را يک نيروي اجتماعي، فرهنگي و غيرنظامي تعريف کنند؟
=ما دو نوع بسيج داريم، يکسري گردان هاي عاشورا هستند که داراي سازمان مشخصي هستند و اسلحه هم ندارند. فقط در مواقع ضروري مثل رزمايش يا رژه به آنها اسلحه داده مي شود. به هر حال در مواقع حساس و بحراني بسيج بايد اسلحه داشته باشد اما در حالت عادي هيچ اسلحه يي دست آنها نمي بينيد مگر در رزمايش ها و رژه ها، آن هم براي اينکه قدرت خود را به بيگانگان نشان دهيم. بسيج نه حقوق بگير است نه موظف. بسيج دلسوز است. مثلاً در حوادث اخير شما يک اسلحه هم دست بسيج نمي بينيد. شايد چوب و چيزهايي از اين قبيل داشته باشند مثل طرف مقابل. چطور آنها خيلي چيزها داشتند و بچه هاي يگان ويژه و بسيجي را مي زدند. 12 تا بسيجي چگونه شهيد شدند؟ بسيج براي دفاع از نظام به کمک سپاه مي آيد اما تحت امر سازمان سپاه است.
-حدود اختيارات قرارگاه ثارالله در حوادث بعد از انتخابات تا کجا بود؟
=تا جايي که بتواند امنيت را برقرار کند و بعد از اينکه امنيت برگشت، ماموريت آنها هم تمام شد.
-تعدادي از بازداشت شدگان از جمله آقاي رضا خاتمي و خانم فائزه هاشمي اعلام کردند توسط قرارگاه ثارالله دستگير شده اند؟ اين دستگيري ها و بازداشت ها هم جزء مسووليت قرارگاه بود؟
=تا زماني که حکمي توسط قوه قضائيه و دادستان داده نشود حتي قرارگاه ثارالله هم اجازه دستگيري ندارد. اگر هم افرادي توسط اين قرارگاه دستگير شده اند با حکم دادستان بوده است و زماني که پرونده تکميل مي شد براي دنبال کردن دادگاه و اجراي حکم تحويل قوه قضائيه داده مي شد.
-قرارگاه در بازجويي ها و گرفتن اعترافات هم نقشي داشت؟
=بله، البته اين کار مشخصاً در قرارگاه انجام نمي شد. در زندان اوين جايگاهي برايشان مشخص کرده بودند که بازجويي ها و گرفتن اعترافات در آنجا صورت مي گرفت.
-اين فعاليت قرارگاه با فعاليت ساير دستگاه هاي امنيتي از جمله وزارت اطلاعات تداخلي ندارد؟
=خير، چون بعد از اينکه مسووليت نهادها محول مي شود اين نهادها هماهنگ با هم عمل مي کنند و به نوعي تقسيم کار مي شود.
-يعني قرارگاه در حد يک ضابط قضايي عمل مي کند؟
=بله، چون اگر غير از اين باشد اصلاً نمي شود کاري کرد. نه تنها قرارگاه بلکه خود وزارت اطلاعات هم تا زماني که حکم قضايي نداشته باشد وارد عمل نمي شود.
-اين قرارگاه هنوز هم فعال است؟
=نه، از دو ماه قبل کار و وظيفه قرارگاه تمام شد و اين را براساس جلساتي که کميسيون امنيت ملي مجلس با اعضاي قرارگاه داشته، مي گويم.
-يعني در دستگيري هاي هفته هاي اخير قرارگاه نقشي نداشته است؟
=خير، دستگيري ها توسط ناجا و وزارت اطلاعات صورت گرفته است