خبر هم يكباره بود و هم سبك: علي كردان درگذشت!
علي كردان كه با كارهاي ناب احمدينژادياش، داد همه را درآورده بود؛ سرانجام با مرگ، خاموش شد. مرگي كه شايد هيچ كس را خوشحال نكرده باشد.
علي كردان گرچه با بيحاليهايش و بيتوجهيهايش به افكار عمومي، يك نقطه عطف بود؛ اما فقط يكي بود از هزاران دستپخت اين نظام مقدس.
علي كردان خيلي فرق نداشت با بقيهي نيروهاي اين نظام. او هم مانند بقيه، بدلي بود و نااصل. قضيه فقط به مدرك آكسفوردياش برنميگشت. اصولا سربازان اين نظام، همگي اهل بلوفاند و دغلبازي.
شايد ادامه علي كردان همين انتخابات مضحكي باشد كه در 22خرداد صورت گرفت. و در حاليكه همهي مردم چيزي ديگر را مىخواستند، يك نتيجهي بدلي اعلام شد كه: ميليونها نفر احمدينژاد را مىپرستند!
همانند مدرك دكترايي كه علي كردان از آكسفورد گرفته بود. و اگر احمدينژاد دو روز بعد از انتخابات فرمايشياش، در ميدان وليعصر شروع كرده بود به رجزخواني و سرود پيروزي خواندن؛ علي كردان هم براي مدركي كه هرگز نگرفته بود، در سر دانشگاهي كه لياقت استادياش را نداشت، به شاگردانش مىگفت: ما در آكسفورد چقدر زحمت مىكشيديم براي درس خواندن، و شما چقدر!!
شايد به نظر آيد علي كردان يك نسخهي كوچكتر از احمدينژاد باشد. اما اگر خوبتر نگاه كنيم، زير تا بالاي اين نظام مقدس دچار عارضهي كردانيسم است.
نظامي كه در فساد مدفون است، و خود را مقدس ميداند! نظامياني كه عُرضه كمترين جنگي را نخواهند داشت، اما جلوي مردم رجز ميخوانند كه از آمريكا هم نميترسند! روحانيوني كه هيچ ريسماني به آسمان وصل ندارند، ولي خود را نمايندگان خدا در زمين ميخوانند! و رهبري كه يك روز هم درس علوم ديني نخوانده است، درحاليكه خود را مرجعي عالم و نائب امام زمان، آن همه بطور انحصاري و انفرادي ميداند!
اصولا اين نظام يك كردان بزرگ است. و كردان يك قرباني كوچك از تعاليم اين نظام.
حبابهايي كه خود را خوب باد كردند، و بعد به سادگي تركاندند.
كردان به سادگي از بين رفت. شايد همانند اين نظام. كه سالها براي رفتناش خدا خدا كردهايم. اما وقتي رفت، احساس مىكنيم اصلا هيچ اتفاقي نيافتاده است. چرا كه هيچ وقت هم نبوده است.
آخرين جمله را از روزنامه كيهان وام گرفتم زماني كه سعيد حجاريان ترور شد. و حسين شريعتمداري براي پنهان كردن شادي زائدالوصفش، شبيه اين جمله را تيتر سرمقالهاش كرده بود:
"و نوبت به علي رسيد!"