وقتی احمدىنژاد در میدان ولیعصر تهران جشن بزرگ پیروزىاش را مىگرفت؛ خیال مىکرد حالا که امام زمان به او توجه نشان داده اند و بدون هیچ رایی، باز هم به ریاست جمهوری مفتخرش کرده اند؛ پس لابد باید خبرهایی پشت پرده باشد!
باید دست غیبی، آرام آرام خودش را نشان دهد. و پیروزىهای بین المللی باشد که یکی بعد از دیگری سرریز خواهد شد! و همان طور که مقام ولایت به او لبخند عطوفانه زدند، همه دنیا برایش کف خواهد زد!... دنیا به احترامش کلاه از سر برخواهد داشت. و همان طور که آقای محمدی گیلانی فرمودند: یا محمود عززّتنی!!
اما روزها گذشت و محمود دید که دنیا روز به روز دارد بیشتر و بیشتر به او نفرت مىورزد. و حتی دوستانی که او بارها برایشان پیام و نامه ی فدایت شوم فرستاده بود؛ کمترین اعتنایی به او نکردند. و اوبامای عزیز هم با همه تملقی که احمدىنژاد برایش کرده بود؛ همچنان بىاعتنا با او باقی ماند.
و احمدىنژاد افسرده شد!!
و اینک حتی اعلام شده که یک نشریه تخصصی در آمریکا، زهرا رهنورد را یکی از متفکرین برتر سال معرفی کرده است. حالا شما تصور کنید حال احمدىنژاد را!! که مىخواست نشان دهد رهنورد حتی مدرک دکترایش را هم شبیه دکتر کردان اخذ کرده است!!.. بگویم؟ بگویم؟
و حالا نگاه کنید به سایت شخصی احمدىنژاد، رجا نیوز که در این باره دارد خودکشان مىکند!
متن قرمز متعلق به رجانیوز، و در این آدرس قابل مشاهده است.
رهنورد را مي شناختيم. لااقل با آثار مكتوباش آشنا بوديم، هرچند گاهي كم مايگي، شتاب و حرف هاي تأليفي و جمع آوري شده، كتاب هاي او را برايمان از سنخ كتاب هاي علمي خارج مي كرد ولي خودمان را با اين اميد كه بالاخره زن ايراني مي نويسد و مي انديشد، راضي نگاه مي داشتيم و گاهگاهي مطالعهي برخي كتاب هايش مانند "حكمت هنر اسلامي" را بهخاطر نثر روزنامه اي و ساده اش براي نوآموزان رشتهي هنر توصيه مي كرديم.
آن هنگام كه ديديم مهندس موسوي در معركهي انتخابات، خود را پشت چهره اي حقوق بشري و در پوششي كليشه اي از تبليغات زنانه مخفي كرده و دست در دست همسر شادمانش، پيام هاي عاطفي به هوادارانش مي پراكند، مسأله برايمان جذابتر شد. كار به جايي رسيد كه مهندس موسوي، همسرش را "روشنفكرترين زن ايراني" معرفي كرد و شگفتي ما را بر انگيخت. براي حرفه اي هاي كار تبليغات سياسي، سوءاستفادهي اينچنيني از زنانگي البته حركتي منطقي، مدرن و هوشمندانه بود اما بسياري از انقلابي هاي با سابقه از اين رفتار موسوي شگفت زده بودند. اين كار را حتي اصلاحطلبان پيشين نيز انجام نداده بودند و حتي از سيد محمد خاتمي هم چنين فرافكني تبليغاتي نديده بوديم.
آخرين فيلم تبليغاتي مهندس موسوي اما حاوي نكتهي مهمي بود. او نياز داشت به همگان اثبات كند كه همسرش "روشنفكرترين زن ايراني" است. مشاوران مهندس موسوي براي اثبات اين مدعا، پوپوليستيترين روش را انتخاب كردند. اين فيلم حاوي سكانسي شعاري بود كه در آن زهرا رهنورد به همراه فاطمه معتمد آريا –هنرپيشهي محبوب ايراني!- در ميزگردي مشغول احصاء مسائل مربوط به زنان بودند.
اما شنبهي پس از انتخابات، شايد مهمترين بزنگاه براي كشف چگالي روشنفكري "روشنفكرترين زن ايراني" بود. من هم مانند بسياري از رفقاي دانشگاهيام اگر به رأي العين مصاحبهي رهنورد را با بيبيسي پرشين نمي ديدم، باور نمي كردم كه او، در اين مختصات زماني، هزار و چهارصد و اندي پس از بعثت رسول الله و تولد اسلام، سي سال پس از انقلاب اسلامي ايران، در عصر ديجيتال، در حالي كه كشور مان نزديك به چهار ميليون دانشجو و چندين هزار محقق و استاد دانشگاه دارد، در حالي كه قرار است در 1404 كشور اول منطقه در علم و فناوري باشيم، در حالي كه همسرش -مهندس موسوي- رقيب انتخاباتياش را به نخبهگريزي، تعصب و خرافاتي بودن متهم كرده است و... چنين سخنان عجيبي بر زبان بياورد. هنگام شنيدنش سرم را به زير انداختم و بهحال روشنفكري ايراني، بهحال سياست ایرانی، بهحال مدرك دكتري ايراني، بهحال بازار كتابمان، بهحال خودمان و بهحال همه تأسف خوردم.
مغز استدلال "روشنفكرترين زن ايراني" براي اثبات تقلب در انتخابات و پيروزي همسرش اين بود:
«يک سري نقاطي هستند که اصلاً مشخص است که خودش ملاک تشخيص نادرست بودن نتايجي است که وزارت کشور اعلام کرده است، مثلاً آذربايجان و ترک زبانها هيچ وقت فرزند خودشان را نمي گذارند که به کس ديگري رأي بدهند... خود من لر هستم و موسوي هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراين، اهالي لرستان موسوي را نمي گذارند به آقاي احمدينژاد رأي بدهند. اين دو تا ملاک است و باقي موارد هم شبيه همين است.»
در همان ايام به طنز مطايبه مي گفتند كه معلوم نيست لرها بايد به دامادشان -موسوي- رأي بدهند يا به فرزندانشان -كروبي و رضايي-؛ و مي گفتند احمدينژاد به آمار تهران اعتراض كرده و گفته من داماد تهرانيها هستم و تهرانيها هيچ وقت دامادشان را رها نمي كنند و به يك ترك زبان رأي بدهند!... و من با خود انديشيدم كه اگر چنين مهملاتي از زبان يكي از طرفداران احمدينژاد شنيده مي شد با شامورتيبازيهاي تبليغاتي روزنامه ها و سايت هاي "آينده"ساز دوم خردادي چه بلاي خانمان براندازي بر سر او و تمام جريان اصيل انقلاب اسلامي نازل مي شد.
به يادآوردم كه از كسي شنيده بودم "فقط انگل ها به جهل و تعصب توده دامن میزنند"؛ و اين بار هم تمام انبان فرهنگي و فكري ايران زمين و ميراث متعالي و مترقي خميني كبير(ره) توسط "روشنفكرترين زن ايراني" به سخره گرفته شده بود تا بار ديگر تاريخ روشنفكري ايران از فرط شرمساري به كنج مطرود خويش بخزد و ادعاي رهبري و نخبگي را به كناري نهد، چه در حالي كه نصاب شكني و حضور 85 درصدي مردم مي توانست دستمايهي سال ها تفاخر دموكراسي ايراني در جهان باشد، دخيل دانستن چنين انگيزه هاي جاهلانه و عصر حجري در انتخابات، طعم تلخ و گس عقب ماندگي تاريخي روشنفكري ايراني را در دهان ها باقي گذاشت و تمام رشته ها را پنبه كرد.
روز گذشته در اخبار خوانديم كه مجلهی امریکایی فارین پالیسی Foreign Policy در شمارهی اخیر خود (دسامبر 2009)، در گزارشی ویژه فهرستی از 100 متفکر برتر جهان را که ایدههای بزرگ آنها، جهان را در سال 2009 تغییر داده، منتشر کرده است و زهرا رهنورد را پس از باراك اوباما در ردهي سوم ليست قرار داده است! اينكه در اين ليست كساني چون اوباما، جرج سوروس، بيل گيتس، ديك چني و والكاو هاول حضور دارند، حقيقت را روشن مي كند اما شگفتي از آن است كه رهنورد براي كدام ايدهي بزرگ جهاني، متفكر برتر شناخته شده است؟! حسي كه پس از شنيدن اين خبر برانگيخته شد، ما را ياد شنيدن خبر اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي انداخت و دوباره ياد اين جمله كه: «فقط انگل ها به جهل و تعصب توده دامن میزنند»؛ و تا وقتي موجود جانداري باشد كه محمل زيست و تكثير انگل باشد، انگل به حيات خود ادامه مي دهد. انگل ها موجوديت قابل ذكري ندارند. آنها از جهل و هيجان متعصبانهي مردم ارتزاق مي كنند. حيات آنها بالعرض است و تا وقتي محملي براي رواج جهل باشد، به حياتشان ادامه مي دهند. سالهاست روشنفكري مغرور و متبختر ايراني در كنج تاريك جهل از بدن بخشي از اقشار روشنفكرزده ارتزاق كرده و هرگاه فرصتي يافته، مدعي رهبري توده شده است. يادمان باشد امام(ره) بارها گوشزد كردند كه روشنفكري غربزده، مايهي همهي بدبختيها و عقبماندگيهاست .
باید دست غیبی، آرام آرام خودش را نشان دهد. و پیروزىهای بین المللی باشد که یکی بعد از دیگری سرریز خواهد شد! و همان طور که مقام ولایت به او لبخند عطوفانه زدند، همه دنیا برایش کف خواهد زد!... دنیا به احترامش کلاه از سر برخواهد داشت. و همان طور که آقای محمدی گیلانی فرمودند: یا محمود عززّتنی!!
اما روزها گذشت و محمود دید که دنیا روز به روز دارد بیشتر و بیشتر به او نفرت مىورزد. و حتی دوستانی که او بارها برایشان پیام و نامه ی فدایت شوم فرستاده بود؛ کمترین اعتنایی به او نکردند. و اوبامای عزیز هم با همه تملقی که احمدىنژاد برایش کرده بود؛ همچنان بىاعتنا با او باقی ماند.
و احمدىنژاد افسرده شد!!
و اینک حتی اعلام شده که یک نشریه تخصصی در آمریکا، زهرا رهنورد را یکی از متفکرین برتر سال معرفی کرده است. حالا شما تصور کنید حال احمدىنژاد را!! که مىخواست نشان دهد رهنورد حتی مدرک دکترایش را هم شبیه دکتر کردان اخذ کرده است!!.. بگویم؟ بگویم؟
و حالا نگاه کنید به سایت شخصی احمدىنژاد، رجا نیوز که در این باره دارد خودکشان مىکند!
متن قرمز متعلق به رجانیوز، و در این آدرس قابل مشاهده است.
رهنورد را مي شناختيم. لااقل با آثار مكتوباش آشنا بوديم، هرچند گاهي كم مايگي، شتاب و حرف هاي تأليفي و جمع آوري شده، كتاب هاي او را برايمان از سنخ كتاب هاي علمي خارج مي كرد ولي خودمان را با اين اميد كه بالاخره زن ايراني مي نويسد و مي انديشد، راضي نگاه مي داشتيم و گاهگاهي مطالعهي برخي كتاب هايش مانند "حكمت هنر اسلامي" را بهخاطر نثر روزنامه اي و ساده اش براي نوآموزان رشتهي هنر توصيه مي كرديم.
آن هنگام كه ديديم مهندس موسوي در معركهي انتخابات، خود را پشت چهره اي حقوق بشري و در پوششي كليشه اي از تبليغات زنانه مخفي كرده و دست در دست همسر شادمانش، پيام هاي عاطفي به هوادارانش مي پراكند، مسأله برايمان جذابتر شد. كار به جايي رسيد كه مهندس موسوي، همسرش را "روشنفكرترين زن ايراني" معرفي كرد و شگفتي ما را بر انگيخت. براي حرفه اي هاي كار تبليغات سياسي، سوءاستفادهي اينچنيني از زنانگي البته حركتي منطقي، مدرن و هوشمندانه بود اما بسياري از انقلابي هاي با سابقه از اين رفتار موسوي شگفت زده بودند. اين كار را حتي اصلاحطلبان پيشين نيز انجام نداده بودند و حتي از سيد محمد خاتمي هم چنين فرافكني تبليغاتي نديده بوديم.
آخرين فيلم تبليغاتي مهندس موسوي اما حاوي نكتهي مهمي بود. او نياز داشت به همگان اثبات كند كه همسرش "روشنفكرترين زن ايراني" است. مشاوران مهندس موسوي براي اثبات اين مدعا، پوپوليستيترين روش را انتخاب كردند. اين فيلم حاوي سكانسي شعاري بود كه در آن زهرا رهنورد به همراه فاطمه معتمد آريا –هنرپيشهي محبوب ايراني!- در ميزگردي مشغول احصاء مسائل مربوط به زنان بودند.
اما شنبهي پس از انتخابات، شايد مهمترين بزنگاه براي كشف چگالي روشنفكري "روشنفكرترين زن ايراني" بود. من هم مانند بسياري از رفقاي دانشگاهيام اگر به رأي العين مصاحبهي رهنورد را با بيبيسي پرشين نمي ديدم، باور نمي كردم كه او، در اين مختصات زماني، هزار و چهارصد و اندي پس از بعثت رسول الله و تولد اسلام، سي سال پس از انقلاب اسلامي ايران، در عصر ديجيتال، در حالي كه كشور مان نزديك به چهار ميليون دانشجو و چندين هزار محقق و استاد دانشگاه دارد، در حالي كه قرار است در 1404 كشور اول منطقه در علم و فناوري باشيم، در حالي كه همسرش -مهندس موسوي- رقيب انتخاباتياش را به نخبهگريزي، تعصب و خرافاتي بودن متهم كرده است و... چنين سخنان عجيبي بر زبان بياورد. هنگام شنيدنش سرم را به زير انداختم و بهحال روشنفكري ايراني، بهحال سياست ایرانی، بهحال مدرك دكتري ايراني، بهحال بازار كتابمان، بهحال خودمان و بهحال همه تأسف خوردم.
مغز استدلال "روشنفكرترين زن ايراني" براي اثبات تقلب در انتخابات و پيروزي همسرش اين بود:
«يک سري نقاطي هستند که اصلاً مشخص است که خودش ملاک تشخيص نادرست بودن نتايجي است که وزارت کشور اعلام کرده است، مثلاً آذربايجان و ترک زبانها هيچ وقت فرزند خودشان را نمي گذارند که به کس ديگري رأي بدهند... خود من لر هستم و موسوي هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراين، اهالي لرستان موسوي را نمي گذارند به آقاي احمدينژاد رأي بدهند. اين دو تا ملاک است و باقي موارد هم شبيه همين است.»
در همان ايام به طنز مطايبه مي گفتند كه معلوم نيست لرها بايد به دامادشان -موسوي- رأي بدهند يا به فرزندانشان -كروبي و رضايي-؛ و مي گفتند احمدينژاد به آمار تهران اعتراض كرده و گفته من داماد تهرانيها هستم و تهرانيها هيچ وقت دامادشان را رها نمي كنند و به يك ترك زبان رأي بدهند!... و من با خود انديشيدم كه اگر چنين مهملاتي از زبان يكي از طرفداران احمدينژاد شنيده مي شد با شامورتيبازيهاي تبليغاتي روزنامه ها و سايت هاي "آينده"ساز دوم خردادي چه بلاي خانمان براندازي بر سر او و تمام جريان اصيل انقلاب اسلامي نازل مي شد.
به يادآوردم كه از كسي شنيده بودم "فقط انگل ها به جهل و تعصب توده دامن میزنند"؛ و اين بار هم تمام انبان فرهنگي و فكري ايران زمين و ميراث متعالي و مترقي خميني كبير(ره) توسط "روشنفكرترين زن ايراني" به سخره گرفته شده بود تا بار ديگر تاريخ روشنفكري ايران از فرط شرمساري به كنج مطرود خويش بخزد و ادعاي رهبري و نخبگي را به كناري نهد، چه در حالي كه نصاب شكني و حضور 85 درصدي مردم مي توانست دستمايهي سال ها تفاخر دموكراسي ايراني در جهان باشد، دخيل دانستن چنين انگيزه هاي جاهلانه و عصر حجري در انتخابات، طعم تلخ و گس عقب ماندگي تاريخي روشنفكري ايراني را در دهان ها باقي گذاشت و تمام رشته ها را پنبه كرد.
روز گذشته در اخبار خوانديم كه مجلهی امریکایی فارین پالیسی Foreign Policy در شمارهی اخیر خود (دسامبر 2009)، در گزارشی ویژه فهرستی از 100 متفکر برتر جهان را که ایدههای بزرگ آنها، جهان را در سال 2009 تغییر داده، منتشر کرده است و زهرا رهنورد را پس از باراك اوباما در ردهي سوم ليست قرار داده است! اينكه در اين ليست كساني چون اوباما، جرج سوروس، بيل گيتس، ديك چني و والكاو هاول حضور دارند، حقيقت را روشن مي كند اما شگفتي از آن است كه رهنورد براي كدام ايدهي بزرگ جهاني، متفكر برتر شناخته شده است؟! حسي كه پس از شنيدن اين خبر برانگيخته شد، ما را ياد شنيدن خبر اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي انداخت و دوباره ياد اين جمله كه: «فقط انگل ها به جهل و تعصب توده دامن میزنند»؛ و تا وقتي موجود جانداري باشد كه محمل زيست و تكثير انگل باشد، انگل به حيات خود ادامه مي دهد. انگل ها موجوديت قابل ذكري ندارند. آنها از جهل و هيجان متعصبانهي مردم ارتزاق مي كنند. حيات آنها بالعرض است و تا وقتي محملي براي رواج جهل باشد، به حياتشان ادامه مي دهند. سالهاست روشنفكري مغرور و متبختر ايراني در كنج تاريك جهل از بدن بخشي از اقشار روشنفكرزده ارتزاق كرده و هرگاه فرصتي يافته، مدعي رهبري توده شده است. يادمان باشد امام(ره) بارها گوشزد كردند كه روشنفكري غربزده، مايهي همهي بدبختيها و عقبماندگيهاست .