چرا اين صداسيما همهاش رييس جمهور را ضايع مىكند؟
همين ديروز پريروز بود كه رييس جمهور خط انقلابي(يا قلابي!) كشورمان فرمودند: من دست اوباما را رد نمىكنم، اين دست را مىفشارم، زير بغلم مىگذارم، ماچ مىكنم!
اما صداسيما يكي دو روزي هست كه هي اين شعر معروفِ سي سال پيش را به عمد پخش مىكند كه خطاب به آمريكا مىگويد:
زشت و ستمكارهاي! دولت بدكارهاي! عامل هر فتنهاي! آمريكا! آمريكا! مرگ به نيرنگ تو! خون جوانان ما، مىچكد از چنگ تو!
==
چند وقت پيش بود كه از قول صفار هرندي جملهاي نقل شد به اين مضمون: گل حميد استيلي به آمريكا مثل ضربه حضرت علي بود در جنگ خندق!
حالا هم يقين دست احمدىنژاد مانند دست ابنمجلم خواهد بود در روز فشردن دستان گرم اوباما!!
==
شايد شما هم مانند من كساني را بشناسيد كه رهبري را واقعا دوست دارند. اينان براي خودشان و در درون خودشان پلههايي پشت سر هم ساختهاند تا به جايي رسيدهاند كه رهبري را از ته دل دوست داشته باشند.
يادم هست همان روزهاي پس از فوت آقاي خميني بود كه يكي از دوستانم داشت حرف آقاي خامنهاي را مىزد. ديدم با يك حالت عجيبي كه انگار شخص خيلي بزرگي را ياد كند، از او نام مىبرد.
از دوستم پرسيدم تو كه تا ديروز از مخالفين اين رييس جمهور بودي و بارها او را داراي خط انحرافي و حتي منحرف مىناميدي. حالا چرا از او كه حرف مىزني اين طوري مىشوي؟!!
جواب داد: ايشان الان رهبر و ولي فقيه ما هستند.
پرسيدم حالا چرا هستند؟ يعني اين مقام كه تو مىگويي، اگر مقام الهي است، از كجا فهميدي كه به اين مقام نائل شدهاند؟
جواب داد براي آنكه خود امام(خميني) گفتهاند كه ايشان لياقت رهبري دارند.
باز پرسيدم امام كي اين را گفتند؟ اين حرف كه تا قبل از فوت امام مطرح نبود.
گفت خودم از زبان آقاي توسلي(رييس دفتر امام) شنيدم!
يادم هست بحث كه به اينجا رسيد، خندهام گرفت! خندهاي كه اين دوست من را خيلي ناراحت كرد! همان لحظه به خاطرم رسيدم كه لابد آقاي توسلي در نزد اين دوست من خيلي جايگاه بالايي دارد كه اين طور عقايد و افكار و در حقيقت آخرتش را وصل كرده به يك حرف آقاي توسلي.
حقيقت اين است كه رهبري آقاي خامنهاي هنوز كه هنوز است، به شدت مشكوك است. همهي كساني كه دوران رياست جمهوري او را ياد دارند، مىدانند هر مقامي مىشد براي او قائل شد به جز مقامي معنوي و الهي! يعني اصلا به رياست جمهوري رسيدنش هم به خاطر شرايط خاص كشور و آن ترورها و اوضاع پيچيدهاي قابل پذيرش شد كه در سال شصت وجود داشت. وگرنه شخصيت اين آدم هزار نقطه ضعف داشت.
اصولا در آن سالهاي دهه شصت كه اكثر آدمها درجهي آرمانگرايي شان بالا زده بود، پذيرفتن كسي مانند خامنهاي با آن گذشتهاش خيلي سخت بود. لازم نيست من چيزي بگويم. گذشتهي آقاي خامنهاي همان قدر خراب هست كه امروز تقريبا هيچ يادي از آن نمىشود.
مثلا گذشتهي خود آقاي خميني را نگاه كنيد. هر زمان ِ او را كه بنگريد، آقاي خميني همين طور بود كه در پايان عمرش بود. هميشه يك انسان اهل درس و حوزه بود كه براي اسلام به روش خودش دل مىسوزاند و عمل مىكرد. اگر به شيوه حكومتداري آقاي خميني در مثلا سال 67 ايراد بگيريد، بايد بدانيد او در سال 1320 هم همين طور مىانديشيد. و در محدودهي اطرافش همين طور عمل مىكرد. سال 41 آن طور سخنراني كرد. بخاطرش 15 سال تبعيد شد. حبس شد. در نجف رنج كشيد. بعد مجبور شد بر خلاف خواست و ميل عُلمايىاش، به فرانسه برود. مىخواهم بگويم اگر مخالف آقاي خميني هم باشيد، نمىتوانيد در گذشتهي او چيزي پيدا كنيد كه زماني او "خميني" نباشد! او هميشه همين طور بود.
اما در مورد آقاي خامنهاي! اوضاع واقعا فلاكتبار است!
درس خواندن ايشان در مشهد، جلسات شعر و شاعري، جلسات مختلط با زنان، پيپ كشيدنهاي علني و به اصطلاح افهي روشنفكري... گذشتهي نه چندان روشن اين مرد خداست!
همين ديروز پريروز بود كه رييس جمهور خط انقلابي(يا قلابي!) كشورمان فرمودند: من دست اوباما را رد نمىكنم، اين دست را مىفشارم، زير بغلم مىگذارم، ماچ مىكنم!
اما صداسيما يكي دو روزي هست كه هي اين شعر معروفِ سي سال پيش را به عمد پخش مىكند كه خطاب به آمريكا مىگويد:
زشت و ستمكارهاي! دولت بدكارهاي! عامل هر فتنهاي! آمريكا! آمريكا! مرگ به نيرنگ تو! خون جوانان ما، مىچكد از چنگ تو!
==
چند وقت پيش بود كه از قول صفار هرندي جملهاي نقل شد به اين مضمون: گل حميد استيلي به آمريكا مثل ضربه حضرت علي بود در جنگ خندق!
حالا هم يقين دست احمدىنژاد مانند دست ابنمجلم خواهد بود در روز فشردن دستان گرم اوباما!!
==
شايد شما هم مانند من كساني را بشناسيد كه رهبري را واقعا دوست دارند. اينان براي خودشان و در درون خودشان پلههايي پشت سر هم ساختهاند تا به جايي رسيدهاند كه رهبري را از ته دل دوست داشته باشند.
يادم هست همان روزهاي پس از فوت آقاي خميني بود كه يكي از دوستانم داشت حرف آقاي خامنهاي را مىزد. ديدم با يك حالت عجيبي كه انگار شخص خيلي بزرگي را ياد كند، از او نام مىبرد.
از دوستم پرسيدم تو كه تا ديروز از مخالفين اين رييس جمهور بودي و بارها او را داراي خط انحرافي و حتي منحرف مىناميدي. حالا چرا از او كه حرف مىزني اين طوري مىشوي؟!!
جواب داد: ايشان الان رهبر و ولي فقيه ما هستند.
پرسيدم حالا چرا هستند؟ يعني اين مقام كه تو مىگويي، اگر مقام الهي است، از كجا فهميدي كه به اين مقام نائل شدهاند؟
جواب داد براي آنكه خود امام(خميني) گفتهاند كه ايشان لياقت رهبري دارند.
باز پرسيدم امام كي اين را گفتند؟ اين حرف كه تا قبل از فوت امام مطرح نبود.
گفت خودم از زبان آقاي توسلي(رييس دفتر امام) شنيدم!
يادم هست بحث كه به اينجا رسيد، خندهام گرفت! خندهاي كه اين دوست من را خيلي ناراحت كرد! همان لحظه به خاطرم رسيدم كه لابد آقاي توسلي در نزد اين دوست من خيلي جايگاه بالايي دارد كه اين طور عقايد و افكار و در حقيقت آخرتش را وصل كرده به يك حرف آقاي توسلي.
حقيقت اين است كه رهبري آقاي خامنهاي هنوز كه هنوز است، به شدت مشكوك است. همهي كساني كه دوران رياست جمهوري او را ياد دارند، مىدانند هر مقامي مىشد براي او قائل شد به جز مقامي معنوي و الهي! يعني اصلا به رياست جمهوري رسيدنش هم به خاطر شرايط خاص كشور و آن ترورها و اوضاع پيچيدهاي قابل پذيرش شد كه در سال شصت وجود داشت. وگرنه شخصيت اين آدم هزار نقطه ضعف داشت.
اصولا در آن سالهاي دهه شصت كه اكثر آدمها درجهي آرمانگرايي شان بالا زده بود، پذيرفتن كسي مانند خامنهاي با آن گذشتهاش خيلي سخت بود. لازم نيست من چيزي بگويم. گذشتهي آقاي خامنهاي همان قدر خراب هست كه امروز تقريبا هيچ يادي از آن نمىشود.
مثلا گذشتهي خود آقاي خميني را نگاه كنيد. هر زمان ِ او را كه بنگريد، آقاي خميني همين طور بود كه در پايان عمرش بود. هميشه يك انسان اهل درس و حوزه بود كه براي اسلام به روش خودش دل مىسوزاند و عمل مىكرد. اگر به شيوه حكومتداري آقاي خميني در مثلا سال 67 ايراد بگيريد، بايد بدانيد او در سال 1320 هم همين طور مىانديشيد. و در محدودهي اطرافش همين طور عمل مىكرد. سال 41 آن طور سخنراني كرد. بخاطرش 15 سال تبعيد شد. حبس شد. در نجف رنج كشيد. بعد مجبور شد بر خلاف خواست و ميل عُلمايىاش، به فرانسه برود. مىخواهم بگويم اگر مخالف آقاي خميني هم باشيد، نمىتوانيد در گذشتهي او چيزي پيدا كنيد كه زماني او "خميني" نباشد! او هميشه همين طور بود.
اما در مورد آقاي خامنهاي! اوضاع واقعا فلاكتبار است!
درس خواندن ايشان در مشهد، جلسات شعر و شاعري، جلسات مختلط با زنان، پيپ كشيدنهاي علني و به اصطلاح افهي روشنفكري... گذشتهي نه چندان روشن اين مرد خداست!
حتي كساني كه دورهي رياست جمهوري ايشان را در خاطر دارند، مىدانند كه روش و منش ايشان چگونه بود. اگر دوره آقاي خاتمي را يادمان باشد و نوع ايراد گرفتنها به روش روشنفكري وي، روش آقاي خامنهاي ده برابر بيشتر با تنّفر متدينين همراه بود. آن هم زماني كه بچههاي مردم را بخاطر حفظ اسلام روي مين مىفرستادند. همان زمان آقاي خامنهاي مشغول گشتن و حافظ خواني و حلقهي ازدواج دست كردن و بوسيدن دختران نوجوان بود...
برمىگرديم به امروز. كساني كه اجبار دارند تا خودشان را به دوست داشتن آقاي خامنهاي وادارند. كسي كه آن طور از يك طرفِ انتخاباتي جدي حمايت مىكند، فرمان مخفي تقلب صادر مىكند، بعد هم اينگونه مردم را سركوب مىكند، مىكشد، فرمان تجاوز براي ارعاب عمومي صادر مىكند، رقباي سياسياش را ماههاست در انفرادي انداخته، همه را خفه كرده تا فقط تك صداي سخيف خودش به گوش برسد، ديوانهاي همچون احمدىنژاد را به رييس جمهوري نصب كرده، اوضاع را اين طور رسوا و مضحك به دست سپاه داده تا جايي كه سپاه علنا و رسما با زورگويي، شركت مخابرات را بالا مىكشد؛ واقعا خيلي سخت است دراين شرايط همچنان آقاي خامنهاي را دوست داشتن!
و او را نائب امام زمان و مرد خدا دانستن!
چه زجري مىكشند اين دوستان ما!
چه كابوس هر شبهاي دارند!
برمىگرديم به امروز. كساني كه اجبار دارند تا خودشان را به دوست داشتن آقاي خامنهاي وادارند. كسي كه آن طور از يك طرفِ انتخاباتي جدي حمايت مىكند، فرمان مخفي تقلب صادر مىكند، بعد هم اينگونه مردم را سركوب مىكند، مىكشد، فرمان تجاوز براي ارعاب عمومي صادر مىكند، رقباي سياسياش را ماههاست در انفرادي انداخته، همه را خفه كرده تا فقط تك صداي سخيف خودش به گوش برسد، ديوانهاي همچون احمدىنژاد را به رييس جمهوري نصب كرده، اوضاع را اين طور رسوا و مضحك به دست سپاه داده تا جايي كه سپاه علنا و رسما با زورگويي، شركت مخابرات را بالا مىكشد؛ واقعا خيلي سخت است دراين شرايط همچنان آقاي خامنهاي را دوست داشتن!
و او را نائب امام زمان و مرد خدا دانستن!
چه زجري مىكشند اين دوستان ما!
چه كابوس هر شبهاي دارند!