شايد جنجالىترين فيلم اين روزها كتك خوردن خانمي جوان است كه جلوي آن درب آهني از سوي بسيجيان دلاور زير باتوم قرار مىگيرد. ابتدا دلم مىخواست با اين بسيجىها حرف بزنم. و نگاه ترحمبرانگيزم را به آنها بدوزم. به آنها بگويم پس بالاخره اين دشمن بزرگتان را پيدا كرديد و خشم ولايتمدارانهتان را بر سرش خالي كرديد! همان دشمن مخوفي كه سي است داريد با او مىجنگيد و از نظام مقدستان در برابرش دفاع مىكنيد! آخر سر معلوم شد دشمن عظيمي كه همه مشكلات انقلاب را به وجود آورده است؛ دختران جوان چهل كيلويي هستند!!
اما ديدم سخن گفتن با اين بسيجيهاي لات و لوت اصلا آب در هاون كوبيدن است. و اصولا شأن ما بالاتر از اين است كه با اين موجودات سخن بگوييم. بگذار آنها با باتومشان چند صباحي خوش باشند. اسلحهي مدرن قرن بيست و يكم است كه از عصر حجر برايشان به ارث مانده است!
اما به نظرم سخن مهمتري اين ميان وجود دارد.
پس از آنكه هويت آن دختر جوان افشا شد، انسانهاي بسياري تكان خوردند. طاهره خرم كه چندي پيش از بازداشتشدگاني بود كه تحت شكنجه و تحقير قرار گرفته بود، و اين گونه در وسط خيابان داشت كتك مىخورد. و تكاندهندهتر اينكه او لحظاتي بعد از اين باتوم خوردن، چند كيلومتر آن طرفتر دوباره بازداشت مىشود.
به نظر من در اين ميان بايد از اين دختر جوان شجاعت و جسارت را بياموزيم. و از آن بالاتر به نظر من، استراتژي انقلاب سبز ما چنان تعريف مىشود.
كاملا مشخص است كساني كه سركوب به شيوهي آمريكا در عراق را ساماندهي كردند، شكنجه جنسي را به هدف خفه كردن سريع اعتراضات سامان دادند، هدفشان له كردن هر گونه مخالفتي بود. چيزي كه به نظر تا امروز به هدف كلياش رسيده است. اگر در 25خرداد آن جمعيت عظيم به خيابان آمد، در 13 آبان جمعيت بسيار كم شد. و اين نتيجه تلاش و فداكاري شبانهروزي بسيجيان قهرمان بود كه هزاران كتك و شكنجه و تحقير و آسيب جنسي را بر سر مردم فروريختند!
اما درسي كه از اين فيلم با همه وجودمان مىگيريم اين است كه اين سركوب از حد تحملش گذشته و به سرريزي رسيده است. وقتي يك دختر جوان كه بازداشت و تحقير جنسي را تحمل كرده، در 13 آباني به خيابان مىآيد كه خيلي از مردم ديگر نيامده اند، اين معنا را مىدهد كه سركوب به شيوه ابوغريبي از كارايي افتاده است، و نتيجهي عكس مىدهد. امروز مردم با دانستن خيلي قضايا و شناختن جسارت يك دختر، مىفهمند كه نبايد در برابر حقههاي امنيتي عقبنشيني كنند. و با ايستادن، سحر مارهاي فرعون باطل خواهد شد. و اين فرعون ما ديگر هيچ كار نخواهد كرد.
همهي توان ستمگران اين است كه بتوانند ديگران را بترسانند و عقب برانند. اما اگر ايستادگي ما تجسم يابد، فرعونها خيلي زود فروخواهند ريخت.
درس طاهره خرم را بايد با همه وجودمان دريابيم.
بايد از هر چه مىخواهند ما را بترسانند، نترسيم. و قاطعانهتر بايستيم. اصرار كنيم در چيزي كه مىخواهند ما آن را رها كنيم. و با شدت بيشتري حرفمان را بزنيم.
اگر در 25خرداد فقط اعتراضمان به يك تقلب مسخره بود، امروز در برابر فرعوني مىخواهيم بايستيم كه كثافت و شقاوتاش را در اين چند ماهه با همهي وجودمان حس كردهايم.
امروز بايد جمعيتي به اندازهي 25 خرداد بيرون بيايد، اما هزار بار عصبانيتر از آن روز. پراستقامتتر! و ايستاده، تا رفتن فرعون را با چشم ببينيم.
وعدهي عظيم ما، روز 22 بهمن تا ديگر كار را تمام كنيم.
يادمان باشد همه سپاه هم اگر در تهران جمع شود، 150 هزار نفر نخواهند شد. تهراني كه مىتواند 5 ميليون معترض را به خيابان بفرستد.
و اين روز شدني است.
طاهره خرم به ما اين را آموخت.
تا ديروز، دروغ را ممنوع كرده بوديم؛ از اين به بعد شعارمان اين است:
ترسيدن ممنوع!
اما ديدم سخن گفتن با اين بسيجيهاي لات و لوت اصلا آب در هاون كوبيدن است. و اصولا شأن ما بالاتر از اين است كه با اين موجودات سخن بگوييم. بگذار آنها با باتومشان چند صباحي خوش باشند. اسلحهي مدرن قرن بيست و يكم است كه از عصر حجر برايشان به ارث مانده است!
اما به نظرم سخن مهمتري اين ميان وجود دارد.
پس از آنكه هويت آن دختر جوان افشا شد، انسانهاي بسياري تكان خوردند. طاهره خرم كه چندي پيش از بازداشتشدگاني بود كه تحت شكنجه و تحقير قرار گرفته بود، و اين گونه در وسط خيابان داشت كتك مىخورد. و تكاندهندهتر اينكه او لحظاتي بعد از اين باتوم خوردن، چند كيلومتر آن طرفتر دوباره بازداشت مىشود.
به نظر من در اين ميان بايد از اين دختر جوان شجاعت و جسارت را بياموزيم. و از آن بالاتر به نظر من، استراتژي انقلاب سبز ما چنان تعريف مىشود.
كاملا مشخص است كساني كه سركوب به شيوهي آمريكا در عراق را ساماندهي كردند، شكنجه جنسي را به هدف خفه كردن سريع اعتراضات سامان دادند، هدفشان له كردن هر گونه مخالفتي بود. چيزي كه به نظر تا امروز به هدف كلياش رسيده است. اگر در 25خرداد آن جمعيت عظيم به خيابان آمد، در 13 آبان جمعيت بسيار كم شد. و اين نتيجه تلاش و فداكاري شبانهروزي بسيجيان قهرمان بود كه هزاران كتك و شكنجه و تحقير و آسيب جنسي را بر سر مردم فروريختند!
اما درسي كه از اين فيلم با همه وجودمان مىگيريم اين است كه اين سركوب از حد تحملش گذشته و به سرريزي رسيده است. وقتي يك دختر جوان كه بازداشت و تحقير جنسي را تحمل كرده، در 13 آباني به خيابان مىآيد كه خيلي از مردم ديگر نيامده اند، اين معنا را مىدهد كه سركوب به شيوه ابوغريبي از كارايي افتاده است، و نتيجهي عكس مىدهد. امروز مردم با دانستن خيلي قضايا و شناختن جسارت يك دختر، مىفهمند كه نبايد در برابر حقههاي امنيتي عقبنشيني كنند. و با ايستادن، سحر مارهاي فرعون باطل خواهد شد. و اين فرعون ما ديگر هيچ كار نخواهد كرد.
همهي توان ستمگران اين است كه بتوانند ديگران را بترسانند و عقب برانند. اما اگر ايستادگي ما تجسم يابد، فرعونها خيلي زود فروخواهند ريخت.
درس طاهره خرم را بايد با همه وجودمان دريابيم.
بايد از هر چه مىخواهند ما را بترسانند، نترسيم. و قاطعانهتر بايستيم. اصرار كنيم در چيزي كه مىخواهند ما آن را رها كنيم. و با شدت بيشتري حرفمان را بزنيم.
اگر در 25خرداد فقط اعتراضمان به يك تقلب مسخره بود، امروز در برابر فرعوني مىخواهيم بايستيم كه كثافت و شقاوتاش را در اين چند ماهه با همهي وجودمان حس كردهايم.
امروز بايد جمعيتي به اندازهي 25 خرداد بيرون بيايد، اما هزار بار عصبانيتر از آن روز. پراستقامتتر! و ايستاده، تا رفتن فرعون را با چشم ببينيم.
وعدهي عظيم ما، روز 22 بهمن تا ديگر كار را تمام كنيم.
يادمان باشد همه سپاه هم اگر در تهران جمع شود، 150 هزار نفر نخواهند شد. تهراني كه مىتواند 5 ميليون معترض را به خيابان بفرستد.
و اين روز شدني است.
طاهره خرم به ما اين را آموخت.
تا ديروز، دروغ را ممنوع كرده بوديم؛ از اين به بعد شعارمان اين است:
ترسيدن ممنوع!