بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

مشایی و خون!


بسمه تعالي
بدم نمىآيد كمي تحليل هاي كوچكي درباره اين مسائل روز بنويسم. گرچه در نظر من، ديگر چيزي نيست كه كسي آن را نداند. حوادث اين دو ماه اخير، به اندازه هزاران كلاس درس ارزش داشته است. و آنقدر مردم چيزها فهميده اند، كه بايد اين دو ماه را روزهاي طلايي فهم و انديشه خطاب نمود.
روز سي خرداد را بايد روزي دانست كه سقوط اين نظام كه برخي مقدس مىخواندندش؛ حتمي و عيني شد. روزي بود كه همه، همه چيز را فهميدند. و ديگر نيازي نيست كه امثال ما، گلويشان را پاره كنند براي فهماندن.
اما درباره اين روزها و مسائلي كه باز هم به نظرم اكثرا اشتباه مىكنند. درباره مشائي و حوادثي كه رخ داده است؛ بايد گفت حقيقت اين است و فقط اين است: خامنه اي با اين كارش خواست به احمدىنژاد لطف كند؛ و فقط همين. تمام كار او، كمك و حمايت به احمدىنژاد بود. و باز هم، با توجه به روحيه ديكتاتوري احمدىنژاد، او قدر اين لطف را ندانست و با آن، همان گونه برخورد كرد. نه بايد خامنه اي را براي زدن توي سر احمدىنژاد ستايش كرد؛ و نه احمدىنژاد را براي ايستادن در برابر خامنه اي مدح نمود. كه اصولا در اين مقابله، هيچ حقي وجود ندارد كه ما از آن دفاع كنيم و برايش خوشحال شويم.
اصولا تنها فايده اي كه اين قضيه داشت، ضرر زدن به احمدىنژاد بود كه اين طور ديكتاتوري اش را به رخ طرفدارانش كشاند. و تعداد بيشتري را به ذات او متوجه كرد. اصولا احمدىنژاد كسي نيست كه عقل درست و حسابي داشته باشد. او بيشتر از اينكه به ديگران لطمه مىزند، براي ديگران نفع دارد! نگاه كنيد چقدر در اين دو ماه گذشته، ذات نظام مقدس را به همه نشان داد! نگاه كنيد چقدر سقوط آن را نزديكتر كرد! اصولا ما بايد از احمدىنژاد ممنون باشيم! و نبايد بگذاريم امثال هاشمي رفسنجاني باز هم به قدرت باز گردند و با درايتي كه دارند، عمر اين نظام مقدس را طولاني كنند.
اصولا بايد بدانيم و همه بدانند و اشتباه نكنند كه احمدىنژاد را نبايد هدف اصلي گرفت. مشكل اصلي همه ي ما، خامنه اي است. اوست كه همه قدرت را دارد. اوست كه فرمان كشتار را داد. فرمان شكنجه را صادر كرد. و اين روزها مىخواهد با كارهاي نمايشي نظير برخورد با بازداشتگاه هاي غيرقانوني، براي خودش حيثيتي دست و پا كند. انگار نه انگار كه همه مىدانند اين بازداشتگاه هاي غيرقانوني و شكنجه گاه هاي ولايت، به دستور خود او و توسط سپاه عزيز او درست شده بوده است! همه كارهاي اين كشور، زير نظر شخص خامنه اي بوده و هست. بيست سال است كه هست. زمان خاتمي هم، قدرت در دست خامنه اي بود و خاتمي عروسكي بيشتر نبود. الان هم احمدىنژاد قدرتي ندارد. قدرت، مثل هميشه دست خامنه اي و نيروهاي امنيتي او و سپاه اوست. كس ديگري وجود ندارد.
اصولا بايد يك نقطه ضعف براي انتخابات امثال بشماريم. اشتباهي كه همه حتي ميرحسين موسوي هم انجام دادند. و آن همين اشتباه گرفتن هدف بود. موسوي بارها به احمدىنژاد حمله كرد و بارها از خامنه اي تعريف نمود. شايد بتوان اين كار او را تاكتيكي ناميد كه معناي اصلي اش همان حمله به خامنه اي باشد. اما اثر آن اين شد كه همه مردم هم از خامنه اي غافل شدند و به احمدىنژاد تاختند. البته اعتراف مىكنم كه در اين تاختن در روزهاي پيش از انتخابات، گاهي رعايت انصاف را هم نكردند. من خودم شاهد بودم كه در هفته آخر قبل از انتخابات، گروهي پسر جوان سوار بر ماشين هاي آخرين مدل خود، يك عروسگ سگ را دست گرفته بودند و با سرعت كم كنار خيابان راه مىرفتند و به مردم مىگفتند اين احمدىنژاد است!... به هر حال بايد اين اشتباه در هدف را فراموش نكرد. اما حوادث بعد از انتخابات، خيلي سريع اين هدف را به گونه اي اسرار آميز و فوق العاده شيرين، جبران نمود! فقط يك هفته طول كشيد كه خطبه هاي 29 خرداد و كشتار 30 خرداد پيش آمد. و همه با تمام وجود جلوي ديكتاتور اصلي ايستادند. ديگر كسي به احمدىنژاد حرفي نمىزند. همه منظورشان از ديكتاتور و مرگ بر ديكتاتور، شخص خامنه اي بود. خود او هم مىدانست، كه آنطور با تمام عبا و قبايش به ميدان آمد. جان ناقابل و جسم ناقصش را هم آورد! و آن روزها، از اين نظر خيلي شيرين بود. روزهايي كه تعداد بيشتري از مردم، تا پاي جان در برابر مسوول بدبختي بيست ساله اين مردم، مرد و مردانه ايستادند. 150 نفر كشته شدند. حدود بيست هزار نفر بازداشت شدند. صدها نفر شكنجه به دست عمال رهبري را با چشم خودشان ديدند. بىاخلاقي و بىاعتنايي به احكام ديني را ديدند و ديدند اوباش رهبري حتي به بازداشتي ها، تجاوز هم مىكنند. اين روزها، خامنه اي براي تعداد زيادي از مردم، كاملا شناخته شد. ديگر او مخفي نيست. ديگر كسي نمىگويد بدي هاي كشور به مسوولان بعد از رهبر برمىگردد. ديگر كسي اين نظام را مقدس نمىداند. ديگر كسي رهبر را داراي حرمت
ديني نمىشناسد. روزهايي كه خامنه اي، با تمام قد خودش، به تمام چشمها خود را نماياند و فرياد زد كه چه موجود خبيثي است. روزهايي كه براي گفتن اين ها، نياز به هيچ بحث و جدلي نبود. روزهايي كه حقيقت، خود را مثل خورشيد نمايان كرد. آفتاب حقيقت، خود را از پشت ابرهاي تيره فريب و نفاق بيرون كشيد؛ اين فريب و نفاق بيست ساله! و همه، همه چيز را فهميدند.
خون هايي كه با دست احمدىنژاد ريخته شد، اين شجره خبيثه را قطع خواهد كرد. ما به امثال احمدىنژاد نياز داريم. نياز داريم تا اين نظام كه بر مبناي فساد و بىعدالتي و فريبكاري استوار است؛ فرو بريزد.
و خواهد ريخت!

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر