سه ماه پيش بود كه واژه انقلاب مخملي توي دهان وفاداران به نظام افتاد. نيروهاي صديق سپاه و بسيجيان مخلص، هر وقت ميخواستند سركوب وحشيانهشان را توجيه كنند، از انقلاب مخملي حرف ميزدند. آنها ميگفتند در حال سركوب يك انقلاب مخملي هستند. انقلابي شبيه انقلاب اوكراين و انقلاب گرجستان. انقلابي كه مردم آن كشورها، بدون خشونت و فقط با اعتراض مدني و تظاهرات آرام، ديكتاتورهاي كشورشان را سرنگون كردند و دولتهايي مردمي، به جايش نشاندند.
بعد از آن، صادق زيباكلام در يك مصاحبه، سخن جالبي گفت. وي اشاره كرد اگر وضع ايران را در حالت "انقلاب مخملي" ارزيابي ميكنيد، معنايش اين است كه خودتان هم قبول داريد جامعه در حال انقلاب در برابر ديكتاتوري است، ليكن به شيوهي مخملي دارد عمل ميكند!
اينجا بود كه دانشمندان جوان كشورمان در اتاقهاي جنگ رواني سپاه، به گاف بزرگي كه داده بودند؛ پيبردند. آنها يك مدتي فكر كردند. و بعد در حالي ارشميدسگونه، از درون وان حمامشان بيرون پريده، فرياد زنان، واژه جديدي يافتند: "كودتاي مخملي"!
از آن به بعد صداوسيماي ولايت در حملاتش به مردم، از اين واژه بكر و اصيل استفاده كرد! مردم در حال كودتايي بودند مخملي!
بعد از آن، صادق زيباكلام ديگر هيچ چيز نگفت! احتمالا پيش خودش گفت عجب غلطي كرديم به اينها ايراد گرفتيم!!
اخيرا شبكهي خبر، ويژه برنامههاي مستندگونهاي را پخش ميكند با نام "راز آرماگدون". برنامه ديشب آن كه با حضور دانشمند و محقق برجستهي كشورمان "آقا پيام" پخش شد، بطور مستدل و گستردهاي به معنا كردن مخملين بودن حركت مردم تهران پرداخت. اين برنامه از همه سو داشت مردم تهران را رسوا ميكرد!
آقا پيام قصهي ما، در حالي كه داشت در يك فضاي سبز و دلباز قدم ميزد و سخن ميگفت و دل ميبرد! اشاره مناسبي داشت به اينكه مخمليها چطور موجوداتي هستند و در كشورهاي ديگر چگونه انقلاب كردند. اما به خاطر همان تذكرات نيروهاي صديق سپاه، ايشان بجاي استفاده از واژه <انقلاب مخملي> از لغت دلنشين <كودتاي مخملي> استفاده كرد. و بعد هم باز قدم زد و دل برد و اطلاعات وسيعش را در اين باره به رخ جهانيان كشاند!
آقا پيام كه تاريخ "مخمل" را حسابي از بر بود، در هنگام اظهار فضلش، يادش رفته بود كه كودتا هم براي خودش معنايي دارد. و اصولا براي حركت درست يا نادرست يك مردم، به كار نميرود. حركات مردم را بايد يا انقلاب ناميد، يا شورش. اما به هيچ وجه نميتوان كودتا ناميدش.
كودتا به حركتي از داخل يك نظام توسط برخي از نيروهاي همان نظام ميگويند كه با اِعمال قدرت حكومتي، سعي در عوض كردن اوضاع ميكنند. مانند اينكه ارتش يك كشور -با زور- يك دولت را عوض كند. يا مثلا دولت يك كشور -با زور- يك مجلس را منحل كند. يعني به هر كاري حكومتي، كه با زور يك رژيم عليه قسمتهايي از همان رژيم به كار رود، كودتا گفته ميشود.
بنابراين، قيام مردم تهران در چند ماه اخير، هر نامي داشته باشد؛ كودتا نبوده است.
اما كاري كه دولت و سپاه در اوضاع انتخابات انجام دادند، مصداق كامل <كودتا> است. و اينكه اتاقهاي جنگ رواني سپاه براي فراموش كردن كودتايي كه خودشان انجام دادهاند، اعتراض مردم را كودتا بنامند؛ چيزي را عوض نخواهد كرد.
اين وسط، دلمان براي <آقا پيام> سوخته كه چه الكي ضايع شده است!!
برنامه <راز آرماگدون> با تمام قوا به قيام مردم تهران حمله كرد. اما در اين ميان تا ميتوانست هم گاف داد! تا توانست خودش را، صداوسيما را، سپاه را، دادستاني را و همه بخشهاي كودتاي 22خرداد را به گند كشيد.
اين برنامه سعي داشت با نشان دادن وابستگيهاي برخي انقلابها به آمريكا، قيام مردم تهران را هم همانگونه نشان دهد. ميخواست بگويد آمريكا در برابر شوروي چه كارهايي كرده است. و بعد بلافاصله نتيجه ميگرفت كه آمريكا در برابر ايران هم همان كارها را ميتواند انجام داده باشد.
اين برنامه در عواميگري و ناشيگري كار را به انتها رساند. ربط دادن چيزهاي بيربط به هم، كار هر كسي نيست!
اين برنامه توجه نداشت كه آمريكا خيلي كارها در برابر شوروي انجام داده. و علتش هم اين بوده كه نظام آمريكا با نظام شوروي در تقابل كامل قرار داشت. و اگر آمريكا در زمان جنگ سرد، دفتري را در لتوني درست كرده بوده، كارهاي بسيار بزرگتر هم كرده بوده. اصولا آن زمان، دوره تقابل دو دستگاه عظيم جاسوسي شرق و غرب در برابر هم بوده است. كه يك دفتر در لتوني، كمترين كار آمريكا در آن زمان بوده است. اما همهي اينها چه ربطي به آمريكا و ايران و قيام سبز مردم تهران دارد؟
مگر الان آمريكا با نظام ايران مشكلي دارد؟ آن هم در حد تقابل جنگ سرد او با نظام شوروي؟
الان مگر نظام ايران، ضد نظام آمريكاست؟ مگر در برابر آمريكا كاري ميكند؟ مگر از انقلابهاي ضدآمريكايي حمايت ميكند؟ مگر با نظام سرمايهداري مقابله ميكند؟
نظام ايران، الان يك نظام فاسد سرمايهداري دارد كه همه شاخصههاي آمريكايي شدن را در خود دارد. نگاهي به نبود عدالت در جامعه همه چيز را روشن ميكند. اصلا همين كه مردم تهران هر روز، فواحش را در گوشه گوشهي شهر ميبينند كه از اين راه ارتزاق ميكنند، نشان از آمريكايي بودن نظام ايران دارد. در يك نظام آمريكايي است كه ثروت جامعه دست يك گروه خاص قرار دارد. و بقيه جامعه بايد با همه گونه بدبختي، نان شبشان را از دست آن گروه بگيرند. اين نظام سرمايهداري است كه تجمع سرمايه را نشان از پيشرفت يك كشور ميداند.
نظام امروز ايران و حتي جنس سركوب وحشيانه مردم تهران در چند ماه گذشته، نشان از آمريكايي شدن همه چيز دارد.
يا نگاه كنيد به سخنراني همين چند روز پيش رييس جمهور تقلبي كشورمان. وقتي خيلي راحت وعده داد ممكن است خبرهاي خوش بيشتري در موضوع رابطه با آمريكا اتفاق بيافتد! يا وقتي كه يادمان باشد اين رييس جمهور قلابي، در زماني كه دانشجويان، سفارت آمريكا را فتح كردند، با دوستانش جمع شده بود و ضمن محكوم كردن آن حركت، ميخواست برود سفارت شوروي را بگيرد!
زماني كه احمدينژاد با لحن مضحك خود اعلام ميداشت با هر كسي –مشخصا آمريكا- تمايل به رابطه دوستانه دارد؛ يا وقتي ادامه داد مگر ميتوان بدون رابطه با دنيا –مشخصا آمريكا- پيشرفت داشته باشيم؟...
بعد از آن، صادق زيباكلام در يك مصاحبه، سخن جالبي گفت. وي اشاره كرد اگر وضع ايران را در حالت "انقلاب مخملي" ارزيابي ميكنيد، معنايش اين است كه خودتان هم قبول داريد جامعه در حال انقلاب در برابر ديكتاتوري است، ليكن به شيوهي مخملي دارد عمل ميكند!
اينجا بود كه دانشمندان جوان كشورمان در اتاقهاي جنگ رواني سپاه، به گاف بزرگي كه داده بودند؛ پيبردند. آنها يك مدتي فكر كردند. و بعد در حالي ارشميدسگونه، از درون وان حمامشان بيرون پريده، فرياد زنان، واژه جديدي يافتند: "كودتاي مخملي"!
از آن به بعد صداوسيماي ولايت در حملاتش به مردم، از اين واژه بكر و اصيل استفاده كرد! مردم در حال كودتايي بودند مخملي!
بعد از آن، صادق زيباكلام ديگر هيچ چيز نگفت! احتمالا پيش خودش گفت عجب غلطي كرديم به اينها ايراد گرفتيم!!
اخيرا شبكهي خبر، ويژه برنامههاي مستندگونهاي را پخش ميكند با نام "راز آرماگدون". برنامه ديشب آن كه با حضور دانشمند و محقق برجستهي كشورمان "آقا پيام" پخش شد، بطور مستدل و گستردهاي به معنا كردن مخملين بودن حركت مردم تهران پرداخت. اين برنامه از همه سو داشت مردم تهران را رسوا ميكرد!
آقا پيام قصهي ما، در حالي كه داشت در يك فضاي سبز و دلباز قدم ميزد و سخن ميگفت و دل ميبرد! اشاره مناسبي داشت به اينكه مخمليها چطور موجوداتي هستند و در كشورهاي ديگر چگونه انقلاب كردند. اما به خاطر همان تذكرات نيروهاي صديق سپاه، ايشان بجاي استفاده از واژه <انقلاب مخملي> از لغت دلنشين <كودتاي مخملي> استفاده كرد. و بعد هم باز قدم زد و دل برد و اطلاعات وسيعش را در اين باره به رخ جهانيان كشاند!
آقا پيام كه تاريخ "مخمل" را حسابي از بر بود، در هنگام اظهار فضلش، يادش رفته بود كه كودتا هم براي خودش معنايي دارد. و اصولا براي حركت درست يا نادرست يك مردم، به كار نميرود. حركات مردم را بايد يا انقلاب ناميد، يا شورش. اما به هيچ وجه نميتوان كودتا ناميدش.
كودتا به حركتي از داخل يك نظام توسط برخي از نيروهاي همان نظام ميگويند كه با اِعمال قدرت حكومتي، سعي در عوض كردن اوضاع ميكنند. مانند اينكه ارتش يك كشور -با زور- يك دولت را عوض كند. يا مثلا دولت يك كشور -با زور- يك مجلس را منحل كند. يعني به هر كاري حكومتي، كه با زور يك رژيم عليه قسمتهايي از همان رژيم به كار رود، كودتا گفته ميشود.
بنابراين، قيام مردم تهران در چند ماه اخير، هر نامي داشته باشد؛ كودتا نبوده است.
اما كاري كه دولت و سپاه در اوضاع انتخابات انجام دادند، مصداق كامل <كودتا> است. و اينكه اتاقهاي جنگ رواني سپاه براي فراموش كردن كودتايي كه خودشان انجام دادهاند، اعتراض مردم را كودتا بنامند؛ چيزي را عوض نخواهد كرد.
اين وسط، دلمان براي <آقا پيام> سوخته كه چه الكي ضايع شده است!!
برنامه <راز آرماگدون> با تمام قوا به قيام مردم تهران حمله كرد. اما در اين ميان تا ميتوانست هم گاف داد! تا توانست خودش را، صداوسيما را، سپاه را، دادستاني را و همه بخشهاي كودتاي 22خرداد را به گند كشيد.
اين برنامه سعي داشت با نشان دادن وابستگيهاي برخي انقلابها به آمريكا، قيام مردم تهران را هم همانگونه نشان دهد. ميخواست بگويد آمريكا در برابر شوروي چه كارهايي كرده است. و بعد بلافاصله نتيجه ميگرفت كه آمريكا در برابر ايران هم همان كارها را ميتواند انجام داده باشد.
اين برنامه در عواميگري و ناشيگري كار را به انتها رساند. ربط دادن چيزهاي بيربط به هم، كار هر كسي نيست!
اين برنامه توجه نداشت كه آمريكا خيلي كارها در برابر شوروي انجام داده. و علتش هم اين بوده كه نظام آمريكا با نظام شوروي در تقابل كامل قرار داشت. و اگر آمريكا در زمان جنگ سرد، دفتري را در لتوني درست كرده بوده، كارهاي بسيار بزرگتر هم كرده بوده. اصولا آن زمان، دوره تقابل دو دستگاه عظيم جاسوسي شرق و غرب در برابر هم بوده است. كه يك دفتر در لتوني، كمترين كار آمريكا در آن زمان بوده است. اما همهي اينها چه ربطي به آمريكا و ايران و قيام سبز مردم تهران دارد؟
مگر الان آمريكا با نظام ايران مشكلي دارد؟ آن هم در حد تقابل جنگ سرد او با نظام شوروي؟
الان مگر نظام ايران، ضد نظام آمريكاست؟ مگر در برابر آمريكا كاري ميكند؟ مگر از انقلابهاي ضدآمريكايي حمايت ميكند؟ مگر با نظام سرمايهداري مقابله ميكند؟
نظام ايران، الان يك نظام فاسد سرمايهداري دارد كه همه شاخصههاي آمريكايي شدن را در خود دارد. نگاهي به نبود عدالت در جامعه همه چيز را روشن ميكند. اصلا همين كه مردم تهران هر روز، فواحش را در گوشه گوشهي شهر ميبينند كه از اين راه ارتزاق ميكنند، نشان از آمريكايي بودن نظام ايران دارد. در يك نظام آمريكايي است كه ثروت جامعه دست يك گروه خاص قرار دارد. و بقيه جامعه بايد با همه گونه بدبختي، نان شبشان را از دست آن گروه بگيرند. اين نظام سرمايهداري است كه تجمع سرمايه را نشان از پيشرفت يك كشور ميداند.
نظام امروز ايران و حتي جنس سركوب وحشيانه مردم تهران در چند ماه گذشته، نشان از آمريكايي شدن همه چيز دارد.
يا نگاه كنيد به سخنراني همين چند روز پيش رييس جمهور تقلبي كشورمان. وقتي خيلي راحت وعده داد ممكن است خبرهاي خوش بيشتري در موضوع رابطه با آمريكا اتفاق بيافتد! يا وقتي كه يادمان باشد اين رييس جمهور قلابي، در زماني كه دانشجويان، سفارت آمريكا را فتح كردند، با دوستانش جمع شده بود و ضمن محكوم كردن آن حركت، ميخواست برود سفارت شوروي را بگيرد!
زماني كه احمدينژاد با لحن مضحك خود اعلام ميداشت با هر كسي –مشخصا آمريكا- تمايل به رابطه دوستانه دارد؛ يا وقتي ادامه داد مگر ميتوان بدون رابطه با دنيا –مشخصا آمريكا- پيشرفت داشته باشيم؟...
اين جاست كه همه بايد همه چيز را فهميده باشند!
آنقدر فهميده باشند كه نيايند برنامه راز آرماگدون بسازند، و قيام مردم تهران را مخملكي بنامند كه وابسته به آمريكا بوده است!
هميشه آمريكا به مقابلهي با دشمنانش كمك ميكند. نه آنكه در برابر دوستان حقيرش، انقلاب سامان دهد.
و آمريكا هيچ گاه همچون امروز، نوكري شبيه احمدينژاد نداشته است.
روز قدس، هنگامي كه داشتيم از راهپيمايي برميگشتيم، بطور اتفاقي با تعدادي از نيروهاي حزب الله هممسير شديم. در اين ميان يكي از پيرزنان حزب الله! داشت با صداي بلند به سبزهاي از خدا بيخبر فحش ميداد و ميگفت: اينها شعار زنده باد آمريكا و زنده باد اسرائيل هم گفتند، خودم شنيدم!!
حال آنكه سبزها هيچ شعاري همانند آن چيزي كه پيرزن خيال كرده بود، نگفته بودند. اما پيرزن خيلي دوست داشت بگويد خودش شنيده است!
دوستاني كه راز آرماگدون را ساختهايد. برنامه شما ممكن است كساني را قانع كند. كساني دنبال شما راه بيافتند. كساني حرف شما را باور كنند و پس از تمام شدن برنامهتان، سر بجنُبانند و نُچنُچ كنند. اما تنها كساني دنبال شما راه ميافتند كه در حد و اندازه هاي پيرزنان حزب الله باشند.
اگر با همين، خوش ميشويد؛ باز هم از اين برنامههاي زيبا بسازيد! ما هم بدمان نميآيد. اگر شما اين برنامه را نساخته بوديد، ما آيا ميتوانستيم اين قدر حرف بزنيم؟!
قيام سبز ملت تهران، آن قدر درخشان و مستقل هست، آن قدر ضدبيگانه هست، و آن قدر در دل مردم جا دارد، آن قدر تكتك اين مردم با گوشت و خونشان حس كردهاند چيزهايي را كه بايد بخواهند، و آنقدر دروغ را شاهد بودهاند، كه چنين براي كشورشان قيام كنند؛ كه با برنامههايي از اين دست، سست نخواهند شد.
ما هم خيال ميكنيم آقا پيام مجبور بوده اين برنامهي مسخره را بسازد. احتمالا او هم دارد قسط پرايدش را ميدهد، و مجبور است!
ميدانيد كه! آقا پيام خانه شان زير خط بلوار كشاورز قرار دارد! ايشان در محدوده شوش-مولوي، راننده آژانس است...!
بميرم براي مسوولين نظام مقدس كه همهشان زير بلوار كشاورز هستند: سردار احمديمقدم، ساكن دروازه دولاب، ايشان با موتور گازي به محل كارشان مراجعه ميكنند. سردار رادان، ساكن دروازه غار، اين سردار با فرغون به اداره تشريف ميآورند. سردار جعفري، ساكن يافتآباد، اين سردار دلاور با دوچرخه كوهستانِ بچهشان ميروند ستاد مشترك. سردار فيروزآبادي، ساكن جاده ساوه، ايشان با موتور براوو اين طرف آن طرف ميروند؛ هرچند موتورشان ديگر رينگ تركانده است. سردار ضرغامي، ساكن نازيآباد، ماشين ايشان را كه همه ميدانند يك پيكان جوانان گوجهاي مدل55 است. سردار احمدينژاد، ساكن نارمك، ماشين ايشان را كه ديگر دنيا ميداند، عليرغم دشمني اين سردار با آخوند جماعت، يك دستگاه پژو آخوندي است...
ديگر چي بگويم آخر ...؟
اين دل مگر چقدر طاقت دارد؟!!