امروز خبردار شديم كه سردار رادان به ديدن نويسنده تورجان رفته است!!
خبر، آن قدر شيرين و عسلي هست كه بيارزد كمي به آن فكر كنيم.
گذشته از علت ظاهري اين ديدار -كه تورجان خودش آن را توضيح داده است- به بطن ماجرا كه دقيق شويد، ميمانيم چه شده كه يك سردار جلاد به ديدار كسي مىرود كه از ته دل با تفكر سياه احمدينژادي مخالف است؟
آيا سردار رادان تسليم سبزها و سبزي شده است؟ آيا تورجانها با بردگي و تسليم به پاي رادانها افتادهاند؟
چه جامعهي پيچ در پيچي داريم!!
چه چيزها كه نميبينيم!
اين سيب روزگار چه چرخها كه نميزند!!
به اين چيزها فكر كنيم خيلي بيشتر به دل ميچسبد تا اينكه فكر كنيم كاش تورجان، سردار رادان را به بيست و پنج قسمت مساوي تقسيم كرده بود!