بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

موج واقعی سبز !

رنگ نگاه مردم به اوباما، لحظه به لحظه دارد سیاه تر مىشود. شعرهای جدید را دقت کنید:

/ من مسلمانم. /برسرم هاله ی نور. /جانمازم پرچم. /مهرم زور. /قصر سجاده من. /من وضو باخون. /مردم پیروجوان میگیرم. /من نمازم را پی تکبیرةالحرام. فقیه. /پی قدقامت شورای نگهبان خواندم./ کعبه ام بر لب چاه. /کعبه ام درتوی. /جمکران افتادست. /کعبه من مثل یک زندانی. /میرود راه براه. /میرود بند ببند. /حجرالاسود من. /کلهء تاروسیاه اوباماست
اهل تهرانم./نسبم شاید. برسد. / به یه هندونه ی کالی در چین. /نسب من شاید. / به پسر عمه چاوز برسد. /رهبرم بیخبر از خواب پرید. /جنّتی زیبا شد. /مرد بقال از من پرسید. /چند مثقال کراک میخواهی. /من ازاو پرسیدم. /رأی مفت سیری چند //
×××
چند وقت پیش یکی از وبلاگ های سبز پشت سر هم مىگفت چند بسیجی مکررا وبلاگش را تهدید مىکنند و از او مىخواستند روش وبلاگ نویسی اش را تغییر دهد. و به او مىگفتند وگرنه سر و کارت با "گرداب" است. ما اول فکر کردیم قضیه اصلا جدی نیست. اما امروز که به آن وبلاگ سر زدم، دیدم آن را هک کرده اند! و مطالب سبزش را پاک کرده اند و با یادداشت های سیاه احمدىنژادی آن را تغییر داده اند!
انسان به راحتی نوع نفرت و غیظ این افراد را از مردم مشاهده مىکند. و رفتار غیرقانونی آنان را؛ که برای مطالب وبلاگ شخصی یک نفر هم تصمیم مىگیرند، او را تهدید میکنند، و با عملی مجرمانه، به جای او مطالب دیگری بنا به خواست و تفکر سیاه خودشان قرار مىدهند. و تازه آقایان مسوول قانون هم هستند! و از رفتار غیرقانونی هم شاکی اند و آن را بدعت مىنامند!
چخ مسخره وقتی مجرمان، قانونگرا شوند!
حتی لینک هایی که در این وبلاگ قرار داده شده، تفکر سیاه آنان را به راحتی نشان مىدهد. مثلا نگاه کنید به: لینک به سعید حدادیان!
این مشت، نمونه خروار است. از همین رفتارها در این چند ماهه از سوی بسیجی ها بسیار مشاهده کرده ایم. یک نفر به یک جایی غیظ مىکند، بعد شروع مىکند تا آن جا را به گند بکشد. همین را تعمیم دهید به اینکه مثلا یک بسیجی از اینکه همسایه اش هر شب تکبیر سر مىداده، مىآید بر بالای پشت بام و او را تهدید مىکند: "قرآن سر نیزه مىکنی؟" بعد هم مىرود کاری مىکند تا بلایی سر او بیاورند. بلایی که به اندازه کافی غیظ آن بسیجی کثیف را آرام کند. مثلا اگر آن تکبیر گوینده یک دختر نوجوان هم باشد، او را از درون خانه اش دستگیر مىکنند و بارها به او تجاوز مىکنند و زیر تجاوز مىکشندش، و نامش را هم که همه مىدانیم: سعیده آقایی!
حالا با این رفتارهای هر روزه بسیجی های کثیف، رهبر معظم و نوکران معظمشان، چه چیزی را انکار مىکنند؟ چه چیزی را تهمت به نظام و هتک حرمت نظام مىدانند؟ این رفتار بسیجی های سیاه شماست که آشکارا جرم و جنایت انچام مىدهند. چرا که کسانی مانند آنها نمىاندیشند. مانند آنها رهبرشان را نمىپرستند. احمدىنژاد را دوست ندارند. سعید حدادیان را دوست نمىدارند...
این است رفتار این بسیجی های سیاه، که کشور ما دچار شان شده است. کسانی که هم موجوداتی کوچک هستند هم به شدت ضعیف، و هم تفکراتی ترحم برانگیز دارند. قهرمانانشان موجوداتی هستند در اندازه های سعید حدادیان! این آوازه خوان و عربده کش لات ِ ولایت! که صدای گوشخراش و ضجه گونش، برای کمتر از دقیقه ای هم تحمل پذیر نیست. حالا بسیجی ها مىگویند یا این موجود را باید دوست داشته باشید و صدای نفرت انگیزش را بپرستید، یا پدر شما و خانواده و زندگی و یادداشت های خصوصی تان در وبلاگتان را در مىآوریم!!
این هم آدرس آن وبلاگ که تا چند روز پیش مطالب نسبتا خوبی برای نهضت سبز مىگذاشت. و همه آن و آرشیوش الان پاک شده است.
[وبلاگ مذکور در بلاگفا]
لینک "سعید حدادیان" را در آن از دست ندهید!
×××
به نظرم اوضاع هر چه بیشتر جلو مىرود، انسان های بیشتری به نهضت سبز مىپیوندد.
اگر اول فقط موضوع انتخابات و رییس جمهور شدن میرحسین بود؛ اینک دیگر موضوع فوق العاده حیثیتی شده است. دیگر حتی از مرگ و زندگی هم گذشته است.
با خواندن قسمت بالایی این یادداشت، باید همه در برابر این تفکر بسیجی! بایستیم. باید آنان را از این کشور بیرون بریزیم. اینها بروند جایی مثلا در جنوب سوریه، یک گروه مانند حزب الله درست کنند. و هر چقدر مىخواهند بسیجی بازی در بیاورند. هیات بگیرند. تفنگ بکشند. مردم را با چوب بزنند. به زنان آن ناحیه هم تجاوز کنند. سعید حدادیان هم هی برایشان بخواند. و از خاطرات فداکاری هایش در جبهه ایران و اوضاع نفاق جدید و سابقه جهادی اش عربده ها بکشد!
همین کار را هم اروپایی ها با یهودی ها بعد از جنگ اول و دوم جهانی کردند. همه را ریختند بیرون. آنها هم رفتند یک گروه و بعد یک دولت در فلسطین تشکیل دادند.

این ها هم همین طور. پنچاه سال زحمت بکشند، و کشور "بسیج" را در جنوب سوریه تشکیل بدهند. سوریه هم که با آنها هماهنگ است. یک پولی بدهید. زمینی ازش بخرید.
باید این تفکر و این اوباش باندی و گروهی و بسیجی را از کشورمان بیرون بریزیم. واقعا دیگر قابل تحمل نیستند.
اراذل و اوباش جدید!
×××
من بعد از همه این وقایع، دیگر نهضت سبز را ، نهضت سبز خودم به شمار مىآورم. با اینکه از ابتدا با سبزها نبودم. اما دیگر نه من متعلق به سبز، که انگار سبز بودن، متعلق به من است...


×××
نهضت سبز ما را ســـیـــاه ها نفاق جدید مىنامند. سیاه هایی مانند حسین شریعتمداری و قاسم روانبخش و امیر ثابتی و مشایی و احمدىنژاد. و همه کسانی که مانند اینها، خودشان را مرکز دنیا مىانگارند و برای زمین و زمان نسخه مىپیچند. دیگران را راهی بهشت و جهنم مىکنند. در حالی که جهنمی های واقعی، خود اینها هستند. دشمنان خدا، دشمنان کرامت انسان ها، دشمنان آزادی.
آزادی، این کرامت بزرگ انسانی و این هدیه خدا به انسان.
همه چیز زیر پاهای سیاه و زشت حسین شریعتمداری و دوستان! در حال له شدن است. (بر وزن یوکی و دوستان!)
×××
این درست است که همیشه اکثریت، درست نمىگوید. بلکه گاهی اقلیت سخن حقی را میگوید که اکثریت آن را رد مىکند. مثلا بسیاری از انبیا در هنگام مجاهده شان با کفر و شرک و فساد، فقط اندکی پیرو داشتند.
اما این روزها از یک نظر یکی از درخشان ترین عرصه های تاریخی است. روزی که یک اقلیت کوچک سیاه، حرفی را مىزند که باطل محض است. و اکثزبت بزرگی از مردم، به صف حق سبز پیوسته اند.
همه مردم چیزی را مىگویند. و شریعتمداری و دوستان! هم چیز دیگری میگویند. و بعد هم با چوب و چماق و باتوم و اسلحه و زندان و زنجیر و قمه و شیشلول و دینامیت و تی-ان-تی ؛ حرف سیاه شان را مىخواهند بر عموم مردم حاکم کنند!

فکر نمیکنید اگر هر کدام از ما اکثریت، یک سطل اب به روی اینها بریزیم، تمامی سیاهی ها را از کشور مان خواهیم شست؟
مگر چند تا شریعتمداری داریم؟ چند تا نکونام هست؟ چند تا منصور ارضی داریم؟ مگر این نابغه های موج سیاه، چند تا هستند؟!
جمعه آخر ماه رمضان، با سطل های آب مان راه مىافتیم!
×××
راستی!
این کاری که تیم زبده "گرداب" با وبلاگ مذکور انجام داده است، به ورزیدگی آنها در آی-تی برنمىگردد. بلکه بخاطر فشار امنیتی به سایت های ایرانی است. یعنی مسوولین بلاگفا را مجبور کرده اند که اطلاعات کاربران آن را در اختیار تیم سپاه قرار دهند.
کشور که قانون ندارد. هر کس هر کاری بخواهد مىکند.
پس پیشنهاد گذشته را تکرار مىکنیم. همه آزادیخواهان باید از سرویس های ایرانی وبلاگ نویسی هجرت کنند.
در ایران سرویس بلاگ اسپات (وابسته به گوگل) خوب کار مىکند. یعنی اخیرا فوق العاده شده است. ظاهرا خود مسوولین گوگل بخاطر حوادث اخیر، بعضی تحریم ها را برای داخل ایران و استفاده کاربران ایرانی برطرف کرده اند. اما سایت ووردپرس همچنان افتضاح کار مىکند.
پس شایسته است شما که در بلاگفا یا پرشین بلاگ یا بلاگ اسکای مطلب مىنویسید، به بلاگ اسپات یعنی آدرس زیر هجرت کنید. بگذارید بلاگفا و ... بماند برای بسیجیان سیاه رهبر معظم، و البته کسانی که دوست دارند ورق پاره های عشقی شان را در اینترنت منتشر کنند.
آزادیخواهان را مقامی دیگر، شاید!
[ساختن وبلاگ در بلاگ اسپات]
×××

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر