باور كنيد نمىخواهم بلوف بزنم. اما تحليل امور، چيزهايي را نشان مىدهد.
اصولا من دوست دارم خيلي از حرفها را نزنم. دوست دارم ديگران بزنند. دوست دارم همه، بفهمند. اما وقتي ميدان را سخت مىبينم، وقتي روحيهها پايين مىآيد، وقتي حيلههاي تبليغاتي حريف، اوج مىگيرد؛ خودم را مسوول مىدانم تا بيايم و حرفهايي را بيان كنم.
وبلاگ سيمرغ، در همين يكي دو هفتهي اخير، هشدار داده بود و پيشبيني كرده بود كه جواب سناريوي پاره كردن عكس و سخنرانيهاي شرمآور احمدخاتمي و علمالهدي بزودي دريافت خواهد شد. هشدار داده بود كه راديكال كردن اوضاع، بيشتر از همه براي رهبر معظم مضرّ خواهد شد كه بر فراز آرامش پوشالين اين كشور، دارد همه چيز را بالا مىكشد. هشدار داده بود به زودي دستگاه امنيتي ويژه بيت رهبري، با آن دو آخوند احمق، به شدت برخورد خواهد كرد. برخوردي شايد شبيه آنچه با ابوترابي معروف و پدرش كردند و در راه مشهد با تصادفي ساختگي هر دو را كشتند. و روزهاي آينده را باز نگاه كنيد و اين دو آخوند اخير را.
واقعا شيوهاي كه در قضيه آن عكس كذايي پياده شد؛ شرمآور نبود؟ نمىشود در دنياي امروز، اين طور احمقانه حركت كرد، و توقع داشت كه از چنين جُويي، گندم برداشت شود. دستگاه تبليغاتي صداسيما، كه گويي همچنان در مِلك طِلق لاريجاني قرار دارد، بسيار و بسيار بد عمل كرد. و نتيجهاش را هم باز و باز رهبر فرزانهشان پرداخت كرد. و در روز عاشورا، فرياد پىدرپي "مرگ بر خامنهاي" بود كه شهر را پر كرده بود. فريادي كه در 25خرداد و حتي 30خرداد هم شنيده نشده بود.
و باز در اين شبها، نگاه به صداسيما نشان مىدهد گويي قرار نيست هياتيهايي كه بر اين رسانه عظيم حكومت مىكنند؛ چيزي را ياد بگيرند. و قرار است باز هم براي رهبرشان، فاجعهها درست كنند.
سيستم تبليغاتي آنان -كه به راحتي انجمن حجتيه را نشان مىدهد- هر چه دارد در راه دروغ به كار مىبندد. و از ابتداي موضعگيرياش نسبت به وقايع عاشورا، اين تيتر را برگزيد: "اهانت به عزاي حسين"!
عواميگري و دغلبازي و فريبكاري، در اين موضعگيري كاملا مشخص است.
آقايان! اگر چند نفر، فريب شما را بخورند و بتوان آنها را به راهپيمايي براي حسين (و نه براي رهبر) به خيابانها كشاند؛ مسلما تعداد بيشتري هستند كه اين فريبكاري شما را مىفهمند. و از اين همه پررويي شما به شدت عصباني مىشوند.
مىفهميد مىخواهم چه بگويم؟
حضرات! شما داريد به "دستگاه توليد لشگر" براي حريفتان تبديل مىشويد.
چرا نمىخواهيد بفهميد داريد با خودتان چه مىكنيد؟ شايد هم به تعبير قرآن، بر دلهايتان قفل زده شده است؛ تا نفهميد آنچه را بايد بفهميد. تا لشگر مردم خشمگين را در برابرتان روز به روز زياد و زيادتر كنيد. تا خواست خداوند كه گويي بر رفتن شما تعلق گرفته است، محقق گردد.
حرف من همين بود كه اي دوستان سبز! من با همين ذهن ضعيف و هوش اندك و توان مختصر و قلب نه چندان صاف و زلالي كه دارم؛ تشخيص مىدهم خواست خداي مهربانمان بر اين قرار گرفته است كه اين قوم ظالم بروند.
بر دلهايتان غم ننشيند. و از اين همه جفايي كه مىبينيد؛ روي تُرش نكنيد. اشكهايتان را پاك كنيد. و به آسمان بنگريد. افقهاي روشني در پيش است.
من دارم مىبينم حوادث به كدام سو در حال رفتن است. باور كنيد اين روزها جبهه حاكمان ايران به شدت بحراني و رقتانگيز است.
وبلاگ سيمرغ، بنا به رسالتي كه دارد، پيشبيني خودش را ادامه مىدهد و به عرض مىرساند:
آنچه اين روزها و با سناريوي مضحك "اهانت به عاشورا" در حال رخ دادن است، دارد حوادثي را در آينده درست مىكند.
روز عاشورا درسهاي زيادي به ما داد. پيروزي را به چشاند. شجاعت را مزه كرديم. و ضعف همه قواي نظامي و انتظامي و امنيتي را با چشم ديديم. حتي ديگر كسي از لباسشخصيها هم نمىترسيد.
و همه اينها يعني جبهه مقابل مردم، بر خلاف آنچه مىخواهد خودش را نشان دهد، به شدت ضعيف است.
يادم افتاد پس از سرنگوني صدام، يكي از زيباييهاي مردم عراق اين بود كه گروه معروف "فداييان صدام" را -كه هميشه مردم را مىترساندند و مىلرزاندند- پيدا كرده بودند و ديده بودند اين گروه مخوف چقدر ضعيف بوده و كسي اين را نمىدانست! و سالها بود از آن افراد و مانورها و رجزهايشان، يك مردم مىترسيدند! بعد از سقوط صدام بود كه مردم عراق فهميدند اين گروه مخوف، آن قدر ضعيف بودند كه خيلي پيشتر از اينها اگر مىخواستند، ميتوانستند جمعشان كنند.
دوستان سبز! بوي آزادي مىآيد. بوي خوش سبزي و طراوت!
من آشكارا و بدون هيچ ترسي مىگويم آنچه اين روزها صدا و سيماي ولايت دارد انجام مىدهد، روي ديگري هم دارد.
روي ديگر اين سكه، اين است كه به زودي مقابله مردم با حكومت، تا به دست بردن به سلاح هم خواهد كشيد.
اگر قرار است مردم تظاهرات آرام انجام دهند، و نيروهاي هيات رزمندگان تحت فرماندهي بيت رهبري، مردم را بيرحمانه بزنند؛ چرا بايد خجالت بكشيم از اينكه مردم به آنها حمله كنند، آنها را بزنند و خودروهاي پليس را آتش بكشند؟
و اگر قرار است بسيج و سپاه براي پيشبرد اهدافشان، به اسلحهشان بنازند؛ چرا بايد خجالت بكشيم از به دست گرفتن سلاح؟ و چرا بايد شرم كنيم از كشتن كساني كه به راحتي فرياد مىكشند: "موسوي را بايد كشت" و بعد هم خانواده او را در روز روشن مىكشند...
حكومت ايران، پلي پشت سرش باقي نگذاشته تا خيال كنيم ممكن است راه عقبنشيني را برگزيند. او خواهد تاخت و خواهد تاخت. با ايستادن در برابر اين گله گرگها، بايد از شرافتمان دفاع كنيم.
ما آنها را بكشيم يا نكشيم، آنها ما را خواهند كشت. پس چرا مانند شاهسلطانحسين شويم و همان جا بمانيم و خشكمان بزند تا آنها بيايند و سرمان را ببرند؟
شرف حكم مىكند و عقل فرمان مىدهد در برابر قومي وحشي و مَست، بايد ايستاد. و سلاح، قسمتي از نيروي خدادادي است كه هيچ كس نمىگويد ما بايد خودمان را از آن محروم كنيم؛ در زماني كه حريف بيرحم، به گستردگي دارد از آن استفاده ميكند.
و اصولا يكي ديگر از خصوصيات زمان ما اين است كه نه فقط رسانهها انحصاري نيست؛ بلكه هيچ دولتي در منطقه ما، توان كنترل و اداره سلاحها را ندارد. شايد اسلحههاي آزاد موجود در كشور، از آنچه نزد نظاميان هست، بيشتر باشد. زماني كه در غرب و شرق كشور، قيمت يك كلت جنگي از قيمت يك جفت كفش، كمتر است.
زمانه ما، زمان كارهايي نيست كه صداسيما دارد مىكند. سپاه دارد مىكند. دولت دارد ميكند. و بهترين زمان است براي مبارزه. مبارزهاي تا ظلم و ستم برچيده شود. فريب و فريبكاري رخت بربندد. و ديگر كسي، به اسم حسين(ع) ، يزيد نشود.
البته مىدانم ورود به اين عرصه، شجاعت لازم دارد. و كم هستند كساني كه در اين مبارزهاي كه قبولش دارند؛ حاضر باشند تا پاي جان پيش بروند.
اما من صادقانه و با تمام وجود عرض مىكنم يكي از اينها، من هستم. و حاضرم جانم را حتي همين يك ماه ديگر براي آرمان مقدسي كه دارم، هبه كنم.
و فكر مىكنم موسوي هم نفر دوم باشد.
و آيا شما هم حاضريد؟
شايد تعدادي زياد نشويم. اما فكر مىكنم اگر دويست نفر هم تا اين حد بيايند؛ كفايت مىكند. ميليونها نفر ديگر، كار ديگر را انجام دهند.
ما به دويست نفر حسين نياز داريم. بقيه، زينب باشند.
اصولا من دوست دارم خيلي از حرفها را نزنم. دوست دارم ديگران بزنند. دوست دارم همه، بفهمند. اما وقتي ميدان را سخت مىبينم، وقتي روحيهها پايين مىآيد، وقتي حيلههاي تبليغاتي حريف، اوج مىگيرد؛ خودم را مسوول مىدانم تا بيايم و حرفهايي را بيان كنم.
وبلاگ سيمرغ، در همين يكي دو هفتهي اخير، هشدار داده بود و پيشبيني كرده بود كه جواب سناريوي پاره كردن عكس و سخنرانيهاي شرمآور احمدخاتمي و علمالهدي بزودي دريافت خواهد شد. هشدار داده بود كه راديكال كردن اوضاع، بيشتر از همه براي رهبر معظم مضرّ خواهد شد كه بر فراز آرامش پوشالين اين كشور، دارد همه چيز را بالا مىكشد. هشدار داده بود به زودي دستگاه امنيتي ويژه بيت رهبري، با آن دو آخوند احمق، به شدت برخورد خواهد كرد. برخوردي شايد شبيه آنچه با ابوترابي معروف و پدرش كردند و در راه مشهد با تصادفي ساختگي هر دو را كشتند. و روزهاي آينده را باز نگاه كنيد و اين دو آخوند اخير را.
واقعا شيوهاي كه در قضيه آن عكس كذايي پياده شد؛ شرمآور نبود؟ نمىشود در دنياي امروز، اين طور احمقانه حركت كرد، و توقع داشت كه از چنين جُويي، گندم برداشت شود. دستگاه تبليغاتي صداسيما، كه گويي همچنان در مِلك طِلق لاريجاني قرار دارد، بسيار و بسيار بد عمل كرد. و نتيجهاش را هم باز و باز رهبر فرزانهشان پرداخت كرد. و در روز عاشورا، فرياد پىدرپي "مرگ بر خامنهاي" بود كه شهر را پر كرده بود. فريادي كه در 25خرداد و حتي 30خرداد هم شنيده نشده بود.
و باز در اين شبها، نگاه به صداسيما نشان مىدهد گويي قرار نيست هياتيهايي كه بر اين رسانه عظيم حكومت مىكنند؛ چيزي را ياد بگيرند. و قرار است باز هم براي رهبرشان، فاجعهها درست كنند.
سيستم تبليغاتي آنان -كه به راحتي انجمن حجتيه را نشان مىدهد- هر چه دارد در راه دروغ به كار مىبندد. و از ابتداي موضعگيرياش نسبت به وقايع عاشورا، اين تيتر را برگزيد: "اهانت به عزاي حسين"!
عواميگري و دغلبازي و فريبكاري، در اين موضعگيري كاملا مشخص است.
آقايان! اگر چند نفر، فريب شما را بخورند و بتوان آنها را به راهپيمايي براي حسين (و نه براي رهبر) به خيابانها كشاند؛ مسلما تعداد بيشتري هستند كه اين فريبكاري شما را مىفهمند. و از اين همه پررويي شما به شدت عصباني مىشوند.
مىفهميد مىخواهم چه بگويم؟
حضرات! شما داريد به "دستگاه توليد لشگر" براي حريفتان تبديل مىشويد.
چرا نمىخواهيد بفهميد داريد با خودتان چه مىكنيد؟ شايد هم به تعبير قرآن، بر دلهايتان قفل زده شده است؛ تا نفهميد آنچه را بايد بفهميد. تا لشگر مردم خشمگين را در برابرتان روز به روز زياد و زيادتر كنيد. تا خواست خداوند كه گويي بر رفتن شما تعلق گرفته است، محقق گردد.
حرف من همين بود كه اي دوستان سبز! من با همين ذهن ضعيف و هوش اندك و توان مختصر و قلب نه چندان صاف و زلالي كه دارم؛ تشخيص مىدهم خواست خداي مهربانمان بر اين قرار گرفته است كه اين قوم ظالم بروند.
بر دلهايتان غم ننشيند. و از اين همه جفايي كه مىبينيد؛ روي تُرش نكنيد. اشكهايتان را پاك كنيد. و به آسمان بنگريد. افقهاي روشني در پيش است.
من دارم مىبينم حوادث به كدام سو در حال رفتن است. باور كنيد اين روزها جبهه حاكمان ايران به شدت بحراني و رقتانگيز است.
وبلاگ سيمرغ، بنا به رسالتي كه دارد، پيشبيني خودش را ادامه مىدهد و به عرض مىرساند:
آنچه اين روزها و با سناريوي مضحك "اهانت به عاشورا" در حال رخ دادن است، دارد حوادثي را در آينده درست مىكند.
روز عاشورا درسهاي زيادي به ما داد. پيروزي را به چشاند. شجاعت را مزه كرديم. و ضعف همه قواي نظامي و انتظامي و امنيتي را با چشم ديديم. حتي ديگر كسي از لباسشخصيها هم نمىترسيد.
و همه اينها يعني جبهه مقابل مردم، بر خلاف آنچه مىخواهد خودش را نشان دهد، به شدت ضعيف است.
يادم افتاد پس از سرنگوني صدام، يكي از زيباييهاي مردم عراق اين بود كه گروه معروف "فداييان صدام" را -كه هميشه مردم را مىترساندند و مىلرزاندند- پيدا كرده بودند و ديده بودند اين گروه مخوف چقدر ضعيف بوده و كسي اين را نمىدانست! و سالها بود از آن افراد و مانورها و رجزهايشان، يك مردم مىترسيدند! بعد از سقوط صدام بود كه مردم عراق فهميدند اين گروه مخوف، آن قدر ضعيف بودند كه خيلي پيشتر از اينها اگر مىخواستند، ميتوانستند جمعشان كنند.
دوستان سبز! بوي آزادي مىآيد. بوي خوش سبزي و طراوت!
من آشكارا و بدون هيچ ترسي مىگويم آنچه اين روزها صدا و سيماي ولايت دارد انجام مىدهد، روي ديگري هم دارد.
روي ديگر اين سكه، اين است كه به زودي مقابله مردم با حكومت، تا به دست بردن به سلاح هم خواهد كشيد.
اگر قرار است مردم تظاهرات آرام انجام دهند، و نيروهاي هيات رزمندگان تحت فرماندهي بيت رهبري، مردم را بيرحمانه بزنند؛ چرا بايد خجالت بكشيم از اينكه مردم به آنها حمله كنند، آنها را بزنند و خودروهاي پليس را آتش بكشند؟
و اگر قرار است بسيج و سپاه براي پيشبرد اهدافشان، به اسلحهشان بنازند؛ چرا بايد خجالت بكشيم از به دست گرفتن سلاح؟ و چرا بايد شرم كنيم از كشتن كساني كه به راحتي فرياد مىكشند: "موسوي را بايد كشت" و بعد هم خانواده او را در روز روشن مىكشند...
حكومت ايران، پلي پشت سرش باقي نگذاشته تا خيال كنيم ممكن است راه عقبنشيني را برگزيند. او خواهد تاخت و خواهد تاخت. با ايستادن در برابر اين گله گرگها، بايد از شرافتمان دفاع كنيم.
ما آنها را بكشيم يا نكشيم، آنها ما را خواهند كشت. پس چرا مانند شاهسلطانحسين شويم و همان جا بمانيم و خشكمان بزند تا آنها بيايند و سرمان را ببرند؟
شرف حكم مىكند و عقل فرمان مىدهد در برابر قومي وحشي و مَست، بايد ايستاد. و سلاح، قسمتي از نيروي خدادادي است كه هيچ كس نمىگويد ما بايد خودمان را از آن محروم كنيم؛ در زماني كه حريف بيرحم، به گستردگي دارد از آن استفاده ميكند.
و اصولا يكي ديگر از خصوصيات زمان ما اين است كه نه فقط رسانهها انحصاري نيست؛ بلكه هيچ دولتي در منطقه ما، توان كنترل و اداره سلاحها را ندارد. شايد اسلحههاي آزاد موجود در كشور، از آنچه نزد نظاميان هست، بيشتر باشد. زماني كه در غرب و شرق كشور، قيمت يك كلت جنگي از قيمت يك جفت كفش، كمتر است.
زمانه ما، زمان كارهايي نيست كه صداسيما دارد مىكند. سپاه دارد مىكند. دولت دارد ميكند. و بهترين زمان است براي مبارزه. مبارزهاي تا ظلم و ستم برچيده شود. فريب و فريبكاري رخت بربندد. و ديگر كسي، به اسم حسين(ع) ، يزيد نشود.
البته مىدانم ورود به اين عرصه، شجاعت لازم دارد. و كم هستند كساني كه در اين مبارزهاي كه قبولش دارند؛ حاضر باشند تا پاي جان پيش بروند.
اما من صادقانه و با تمام وجود عرض مىكنم يكي از اينها، من هستم. و حاضرم جانم را حتي همين يك ماه ديگر براي آرمان مقدسي كه دارم، هبه كنم.
و فكر مىكنم موسوي هم نفر دوم باشد.
و آيا شما هم حاضريد؟
شايد تعدادي زياد نشويم. اما فكر مىكنم اگر دويست نفر هم تا اين حد بيايند؛ كفايت مىكند. ميليونها نفر ديگر، كار ديگر را انجام دهند.
ما به دويست نفر حسين نياز داريم. بقيه، زينب باشند.