شب گذشته، شمر بن ذىالجوشن در سیمای جمهوری اسلامی حاضر شد؛ و در میزگردی که بصورت زنده پخش مىشد، نظراتش را بیان کرد.
وی از اینکه برخی از سعه صدر ولىامر مسلمین سوءاستفاده مىکنند؛ و همچنان بر خلاف میل ایشان عمل مىکنند؛ به شدت به خشم آمده بود.
آقای ذىالجوشن، در حالیکه معلوم بود تالمات قلبی خودش را نمىتواند پنهان کند، گفت: از اینکه برخىها همچنان چوب لای چرخ امیر مىگذارند، من خواب ندارم. هر شب به خنجری که زیر رختخوابم گذاشته ام، دست مىکشم و به سر امیر قسم خورده ام که با همین خنجر، گلوی این بزغاله ها را ببُرم.
وی سپس با تهدید کردن همه مخالفان به اعدام، به حبس، به کتک، و به فرو کردن چوب در داخل... ، فریاد زد: دشمن امیرالمومنین یزید، کافر است!
وی سپس در حالیکه از بىحرمتىهای روا داشته شده در روز عاشورا، اشک در چشمان مهربانش جمع شده بود؛ بیان داشت:
من وقتی دیدم قرآن را پاره مىکنند، سه بار به سر امیر قسم خوردم که سر حسین را شخصا خواهم برید. چرا اینگونه که معلوم است کسی قرار نیست با فتنه برخورد کند. و بند میم وصیت نامه امام به ما اجازه این کار را مىدهد.
آقای ذىالجوشن در پایان همه را به کشتن بیشتر و بیشتر دعوت کرد. و از معاویه روایتی را خواند که هر کس در روز، ده سبز را بکشد؛ بهشت بر او واجب خواهد شد. "مَن قَتَل عَشَرَ سَبزآ فی یَوم مِن اَیامِ عُمرِهِ وَجَبَ لَهُ الجَنَّه"
پایان این میز گرد با پخش مستندی از کشته شدن نمایشی "ندا" پایان یافت.
از حاشیه های این میزگرد، این بود زمانی که گفتگو تمام شد، و میکروفون ها به اشتباه هنوز قطع نشده بود، آقای شمر بن ذىالجوشن گفتند:
چه دختر خانم زیبایی هم بودند ایشان!
بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم