جنبش سبز، علیرغم اینکه یک جنبش واحد است؛ اما طیف های مختلفی دارد. و در این میان، دو بخش مذهبی و غیرمذهبی آن، بارز است.
به نظرم گرچه حرف هیچکدام از طیفهای مذکور، حکومت مذهبی یا همین جمهوری اسلامی نیست و همه گرد "جمهوری ایرانی" جمع شده اند؛ اما حرف من این است خوب که دقت کنیم مىبینیم با اینکه تعداد طیف غیرمذهبی جنبش بیشتر است، اما آنها به شدت به طیف مذهبی جنبش اتکا دارند.
علت هم واضح است. طیف مذهبی است که شجاعت دارد. برنامه دارد. شور دارد. و همیشه طیف غیرمذهبی را باید راهی میدان کند.
اگر نبود شعار الله اکبر که در شبهای اول بعد انتخابات بسوی آسمانها گسیل مىشد، باور کنید که هیچ اعتراضی بعد از آن شکل نمىگرفت. این شعار، نیروها را زیاد کرد. مردم را جمع کرد. دلها را قرص کرد. فهماند که جنبش، اختصاص به چند تا جوان سوسول نیست. بلکه توده مردم هم با جنبش هستند. و این موجب شد همان جوان سوسول هم نیرو بگیرد و بجای آنکه باز هم به خانه بخزد و غصه بخورد، به خیابان ها بیاید و هفت ماه حکومت خودکامگان را بیچاره کند.
و اگر روزی جز عاشورا برای تجمع انتخاب شده بود، باور کنید چنین حماسه ای شکل نمىگرفت. چنانچه در سی خرداد مردم به هیچ نحو این گونه مقاومت نکرده بودند. اما وقتی بخاطر عاشورا قرار بود حرکتی رخ دهد، و شعار ِ به شدت تاثیرگذار "این ماه ماه خونه، یزید سرنگونه" همه جا را پر کرده بود؛ چنین مقاومتی هم آفریده شد.
ما هرگز حکومت مذهبی نمیخواهیم. اما باور داریم که تک تک ما به نیرویی ماورایی نیازمندیم.
همان نیرویی که نام زیبایی دارد: خــــدا ...!
بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم