بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

دست به دامان اسراييل

نامه‌اي از يك جوان سبز نادم، به رييس جمهور احمدىنژاد!

روزها گذشت و گذشت. و اندك اندك امواج فتنه فروخوابيد. اشعه‌هاي نور از زير ابرهاي ضخيم پيدا شد. و حقيقت نمايان گشت!
چقدر اديبانه گفتم اين اولش را! اما خوب، وقتي آدم با يك مقام عالي مىخواهد اندكي حرف بزند؛ بايد خوب و مودبانه باشد.
رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
اصولا مدتي است بحث سر مشروع بودن شماست. به نظر من كه بايد هر چيزي را تا خلافش ثابت نشده، قبول كرد. يا به خود قبولاند. پس بايد شما را مشروع دانست. حالا هر چقدر هم سخت باشد! اما تا وقتي دليلي براي نامشروع بودن شما وجود ندارد، بايد خلاف آن را پذيرفت. اين سبزها هم كه هيچ مستنداتي ندارند. اگر هم داشتند كه به شوراي نگهبان ارائه نكردند. پس لابد سندي موجود ندارند.
رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
من مدت زماني است كه به اين فكر افتادم اصلا چه اتفاقي افتاد كه ما در برابر شما ايستاديم؟ فريب چه كسي را خورديم؟ چي شد كه اينطوري شديم؟ خوب كه فكر مىكنم مىبينم همه‌اش بخاطر احساساتي شدن‌مان بود. يكباره داغ كرديم. اما الان كه يك كمي به فكر فرو رفته‌ايم؛ مىبينيم كه شما خيلي هم بد نيستيد. اصلا مىشود به تصاوير تلويزيونىتان نگاه نكرد. اما كنار شما ماند. راستي آقاي رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم! شما چرا جلوي تلويزيون قيافه‌تان را اينطوري مىكنيد؟ واقعا ضايع مىشويد. خوب نكنيد اين كارها را. آدم احساس مىكند شما جزيي از استكبار جهاني هستيد كه هدفتان ضايع كردن رييس جمهور ما مىباشد. راستي، شما چقدر از چه كسي پول گرفته‌ايد؟
آقاي رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
از اينكه اين قدر تكرار مىكنم ممكن است شما نامشروع باشيد؛ يك وقت خداي ناكرده ناراحت نشويد. اصولا من الان آمده‌ام براي دوستي. نمىخواهم شما را عصباني كنم. اصولا شما آن‌قدر مهربان هستيد، كه به اين زودىها عصباني نمىشويد. اما خوب بالاخره بخش زيادي از مردم شما را نامشروع مىدانند. لابد دلايل خودشان را دارند. نمىشود هم گفت همه‌شان از اسرائيل پول گرفته‌اند. چرا كه اسرائيل اين قدر پول ندارد اصلا. و اگر كسي فكر كند كه ميليون‌ها نفر كه شما را نامشروع مىدانند دارند خرج‌شان را از اسرائيل مىگيرند؛ به نوعي انكار خدمات شبانه‌روزي شما و دولت محبوب شماست. چرا كه اين شماييد كه داريد براي ما زحمت مىكشيد. من كه خودم شاهد بودم! يعني من كه خودم آن‌جا بودم! يا يك چيزي شبيه اين!
آقاي رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
چند وقتي است خدمات شما به خودمان، بدجوري توي ذهنم دارد رژه مىرود. و من هي شرمنده‌ و شرمنده‌تر مىشوم. از اينكه روزهايي را در خيابان عليه شما راهپيمايي كردم، واقعا از خجالت سرخ مىشوم. ما چرا اين‌قدر احمق بوديم؟
الان چند وقت است دلم مىخواهد جبران كنم. حتي به فكرم افتاد بروم با اين رجانيوز شما همكاري كنم. برايش مقاله بنويسم و اين سبزهاي از خدا بىخبر را كه بالاي پشت‌بام‌ها الله اكبر مىگويند، رسوا كنم. اما هنوز شك دارم. و براي همين هم اين نامه را به شما نوشتم.
رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
حالا بر فرض كه من آمدم توي خيمه شما! خيمه خود شما كه نه، منظورم خيمه سياسي و جبهه سياسي شما بود. حالا خدا وكيلي، بيني و بين الله، به حرمت امام زمان، به جان مقام معظم رهبري؛ شما ماندني هستيد؟ يعني مىخواهم بگويم نشود يك وقت ما بياييم پيش شما، بعد خداي ناكرده، زبانم لال، از روي امام زمان شرمنده‌ام، از مقام معظم رهبري معذرت مىخواهم؛ اما شما را مردم بكنند توي گوني، بفرستندتان جايي كه عرب ني مىانداخت؟
آخر مىدانيد؟ من تا حالا طرفدار هر كسي بودم، طرف نابود الاثر شد! آن موقع‌ها حرف آقاجان‌مان را گوش داديم و طرفدار ناطق نوري شديم؛ بنده خدا به كلي ضايع شد! بعد آمديم طرفدار موسوي شديم، حق‌اش را خوردند! حالا نمىدانيم بياييم پيش شما، چه اتفاقي مى‌افتد! اصولا سبزها براي همين بود كه من را تشويق كردند بيايم توي خيمه‌ي شما!
رييس جمهور من! بايد بگويم اين جماعتي كه دور شما هستند، برعكس خود شما، جماعت چندان جالبي نيستند. من خودم يك سري از اين برادران خبرگزاري فارس را از نزديك ديدم. به جان عزيز شما، اول خيال كردم يكي از بندهاي زندان رجايي شهر را خالي كرده‌اند آن ناحيه! قيافه‌هايشان يك جوري بود! حتي زناني كه آنجا كار مىكردند، با آن آرايش‌هاي فجيع، زبانم لال اول يك فكر بدي راجع‌شان كردم! اما بعد كه فهميدم اين‌ها خواهران پاسدار هستند؛ پيش خودم و خدا استغفار كردم. راستي، آقاي رييس جمهوري! شما مىگوييد خدا من را بخشيده؟
رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
از طرفي بايد بگويم شما در حال كارهايي هستيد، كه بين خودمان باشد، اما الان وقتش نيست. يعني: نكُن حسن! منظورم اين است كه حواستان هست در چه دوره‌اي قرار داريم؟ اگر دو سال اول جرج بوش بود، خوب بايد بگويم دنيا فقط شما را كم داشت! اما الان، زماني كه در سرزمين خود جرج بوش، همه دارند از دوران سياه او نزد حضرت مسيح استغفار مىكنند؛ و رييس جمهور آنجا هم عوض شده؛ واقعا الان وقت اين كارها نيست. راستي آقاي رييس جمهور! شما خبر داريد رييس جمهور آمريكا عوض شده؟
الان دوره بوش نيست كه روزي يك بار جلوي دوربين تلويزيون‌ها هفت‌تيرش را درمىآورد و به چپ و راست تيراندازي مىكرد! الان دوره اوباماست كه هر سه روز يك بار دستمال حريرش را از جيب مخملي‌اش درمىآورد، نگاهي به دوربين‌ها مىكند، يك جور نازي نگاه نگاه مىكند؛ بعد انگار كه دلش نيايد دستمالش كثيف شود، بدون آنكه توي آن فين كند؛ دوباره مىگذاردش توي جيبش!
مىفهميد كه! الان زماني است كسي مثل نتانياهو كه به گرگ كافه معروف است؛ مىآيد توي تلويزيون، و رسما ساختن شهرك‌سازي را در كرانه باختري متوقف اعلام مىكند. كرانه باختري كه مىدانيد چي هست؟ البته كه مىدانيد. شما رييس جمهور هستيد. فوق فوقش يك كمي نامشروع باشيد. اما رييس جمهور كه هستيد. كرانه باختري يعني همان جايي كه اصلا اسراييل براي همين يك تكه جا آمده به فلسطين. يعني همان مقدس‌ترين جا براي يهود. يعني همان اطراف اورشاليم مقدس. و اين خيلي فرق دارد با خروج شارون از نوار غزه. كه اصولا غزه قسمتي از مصر بوده و هيچ وقت، بخش از اسرائيل مقدس آنها به حساب نمىآمده. اما الان يك گرگي مانند نتانياهو، مىآيد و از كرانه باختري حرف مىزند. اين ها يعني آمريكا بدجوري گلوي اسرئيل را گرفته و دارد فشار مىدهد.
بله، الان يك همچنين زماني است.
الان زماني است كه پليس ويژه مىآيد در يك خياباني يك دختر جوان را كتك مىزند؛ ده ساعت نگذشته كه شما آن سوي دنيا از هر كسي بپرسيد تازه چه خبر؟ مىگويد: پليس ويژه يك دختر جوان را زد!
آقاي رييس جمهور! مىشود براي اينكه من خسته نشوم، از اين به بعد بجاي اينكه هي بنويسم: رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم! بطور خلاصه بنويسم: رييس جمهور نامشروع كشورم؟... نه؟... نمىشود؟... خيلي خوب! نمىنويسم.
قبول دارم، داشتم كلك مىزدم!... واقعا عذر مىخواهم.
رييس جمهور مشروع يا نامشروع كشورم!
من خيلي دلم مىخواهد بيايم براي شما كار كنم. اما از طرفي همه‌اش به اين فكر مىكنم آخرش كه چي؟ شما كه كسي را نداريد. اين‌ها هم كه دور شما هستند، واقعا نبودنشان بهتر است. خيلي ببخشيد، اما صد رحمت به اراذل و اوباش! از نظر بين‌المللي هم كه فكر نمىكنم به شما اجازه ادامه حضور بدهند. اصولا دوره قبل كه شما توانستيد دولت نهم را تا پايان ادامه دهيد، اولا بخاطر اين بود كه دوره‌ي بوش بود. و دوم كه دوره پولداري دولت بود. نفت بشكه‌اي 150دلار مىفروخت. مىكند به عبارتي شما در يك سال حدود 100ميليارد دلار بطور متوسط درآمد داشتيد. همه‌اش را هم كه قربان خدا بروم، داديد به سپاه؛ موشك بسازد. سپاه هم كه همه‌اش را توي اين مانورها خالي كرد توي آسمان! الان هم هيچي ندارد!... اما الان دوره‌ي بىپولي شماست. دوره اوج گرفتن‌ نارضايتىهاي عمومي مردمي است كه در بيكاري و گراني، بايد نگران نان شب‌شان هم باشند. آقاي رييس جمهور! اين طور هست يا نه؟
اگر بگوييد من از اسرائيل پول گرفته‌ام تا اين‌ها را بگويم؛ كه اصلا ديگر باهاتان حرف نمىزنم. قهر مىكنم! چه معني دارد آدم تا كم مىآورد، زود دست به دامان اسراييل بشود؟ خوب است ما هم بگوييم شما از ولاديمير پوتين پول گرفته‌ايد؟ اصلا ولاديمير پوتين پول دارد؟ اين چه حرفي است كه شما مىزنيد؟
پس قبول داريد اوضاع واقعا بد است. داخل و خارج هم كه خراب است. مردم هم كه بعيد مىدانم با شما آشتي كنند. چون بين خودمان باشد، من هم بيايم توي خيمه‌ي شما، منظورم همان خيمه‌ي سياسي شماست، اما اين مردم با شما آشتي‌بكن نيستند. يعني مىشود مردم را گذاشت كنار، اما نمىشود با شما آشتي‌شان داد. پس اصلا من چرا بيايم پيش شما؟
پس به رجانيوز بگوييد منتظر من نباشد.
پشيمان شدم!

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر