بسم الله الرحمن الرحیم
سبزیم که در مسیر باران هستیم ؛ موجیم که در یاد بهاران هستیم
کوهیم که از داغی دلشوره ما ؛ یک لرزه ی افتاده به دوران هستیم

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

اوخ اوخ!

اصولا حضار محترم، اگر بخواهيم اوضاع سياسي را تشريح كنيم، بايد بگويم چند جبهه وجود دارد.
يك طرف مجلس است و مديريت عمده‌ي قوه قضاييه و صداوسيما؛ كه اين ها با هم هستند.
طرف ديگر سپاه است و دولت. به اضافه همه‌ي نيروهاي امنيتي.
طرف ديگر هم خوب، مردم هستند!!
===
به نظر من الان محمود احمدىنژاد، مرد حماسه و جهاد؛ يكي از محبوب‌ترين چهره‌هاي ايران است... بابا نزنيد! توضيح دارم! بگذاريد حرف بزنم!!
ببينيد! چهار سال قبل! كسي جرآت داشت به مقام معظم رهبري بگويد بالا چشمتان چند تار مو هست كه نامش ابرو؟
اما حالا از در خانه‌تان كه بيرون مىآييد مىبينيد روي اين سطل‌هاي بزرگ آشغال نوشته: جايگاه رهبري! از خيابان كه پياده رد مىشويد مىبينيد روي جايگاه تلفن عمومي با يك خط خوشرنگي! نوشته شده: مرگ بر سيدعلي‌شاه! مىآييد سوار اتوبوس شويد، مىبينيد كف صندلي نوشته‌اند: خــامــنــه‌اي! و مردم هم با لذت عجيبي رويش مىنشينند!!...
همه‌ي اين‌ها را مديون آن مرد حماسه و جهاد هستيم!.. باز كه مىزنيد؟ مگر نفهميديد چي گفتم؟... باباجان ببينيد...
===
پريشب‌ها بود داداش محمود آمده بود توي تلويزيون، يك باره من ديدم خداي نكرده اين دست راستش، باندپيچي شده بود!
يعني مىگوييد چي شده؟
آره؟... برادارن فداكار بسيج؟... با باتوم؟... محمود را هم؟!
===
اين برادران بسيج دانشجويي هم بدجوري دارند گيج مىزنند! آدم مىماند!
مثلا از احمدىنژاد حمايت مىكنند، آن هم چه حمايتي! تا پاي باتوم!
بعد از مشايي جوري حرف مىزنند كه انگار خود ابليس است!
حالا يك نفر بيايد پيدا كند ملاك اين برادران بسيجي را، كه چرا يكي فرشته باشد و يكي ابليس؟ و اصولا مگر احمدىنژاد و مشايي كه سالهاست يار غار هم هستند، چه فرقي با هم دارند؟
بعد از كردان حمايت مىكنند!
بعد از رحيمي –معاون اول- به شدت بد مىگويند!
بعد از محصولي دفاع مىكنند!
همزمان از مهدي هاشمي به عنوان غارتگر ياد مىكنند!
جوكي هستند اين بسيج دانشجويي‌ها هم!
بگوييد انصار يك سري بزند بهشان!
===
راستي يك پيشنهاد به سبزها!
احمدىنژاد توي اين قضيه مشايي، و همين طور اخيرا توي فرمان مقام معظم رهبري مبني بر حضور او در مجمع تشخيص؛ جلوي رهبري ايستاد. يك جوري هم ايستاد كه خاتمي تا حالا نايستاده بود!
من نمىخواهم بگويم: خاتمي، ياد بگير!
بلكه مي‌خواهم بگويم نظرتان چيست رسما بياييم از احمدىنژاد حمايت كنيم؟!
===
در روزهاي اخير، سردار همداني، سردار فضلي، سردار نقدي، كه همگي سرداران كله‌گنده‌ي سپاه هستند؛ به شدت از لباس شخصي‌ها ناليده‌اند.
ما تا الان خيال مىكرديم اين‌ها روساي اين لباس شخصي‌ها هستند. نگو كه بيچاره‌ها توي دستشان اسيرند!
بچه‌ها! يك روز را تعيين كنيد براي نجات سرداران‌مان به طرف ستاد مشترك سپاه در ميدان كلاهدوز راهپيمايي كنيم. و نجات بدهيم اين سرداران مظلوم غريب را. افتاده‌اند توي اين پادگان‌ها، هيچ كس هم حواسش نيست. هي دارند از لباس شخصي‌ها كتك مىخورند!
مظلــــــــــوم...! غريــــــــــــب....! تنهــــــــــــــا...! شهيـــــــــــــد...!
جگرم آتش گرفت!
===
يك پيشنهاد به جوانان سبز!
نظر به اينكه مدتي است در ايران بلكه در همه جهان، بجاي تفكر و حزب سياسي و نوشته و سخنراني سياسي و ...؛ فقط اين باتوم است كه حكومت مىكند چه كسي بايد بر سر حكومت باشد و چه كسي نبايد؛ پس بجاي همه فعاليت‌هايتان، به باشگاه‌هاي كونگ‌فو برويد، و به طور اساسي چوب‌بازي را ياد بگيريد!
كه اقلا اگر در ميدان سياست پيروز هم نشديد، اقلا توي اين روزهاي عزيز، دلي از عزا درآورده باشيد!
اقلا بعدا بگوييد حسابمان را خوب تسويه كرديم!
آي كيف مى‌دهد!
با زبان خودشان باهاشان بايد حرف زد!
اصلا بهتر هم مىفهمند!
يك وقت خودشان آمدند پيشنهاد دادند ولايت فقيه را جمع كنند!
معني ندارد آن‌ها هي بزنند، شما هي تجمع سياسي از نوع ماماني بكنيد! بهتان هم بگويند: سوسول!
خوب، بياييد سوسول‌بازي را بگذاريد كنار!
ماشاء الله جوانان رزمي‌كار سبز!
اوخ اوخ! ديدي چطوري زد؟!!
===

تصویر روز

تصویر روز
آخرین شعار منوچهر